هر گاه بمؤمنان روبرو شوند گويند ما نيز ايمان آورديم و چون با يكديگر خلوت كنند ميگويند چرا درى كه خداوند از دانش بر شما گشوده بروى مسلمانان باز ميكنيد تا بكمك همان دانش با شما محاجه كنند نزد پروردگارتان، چرا راه عقل و انديشه نمىپيمائيد؟ (76) آيا نميدانيد كه خداوند بر آنچه پنهان داشته يا آشكار كنيد آگاه است (77) بعضى از عوام يهود كه خواندن و نوشتن نميدانند توراة را جز آرزوى باطل خود نپندارند و تنها پاى بند آرزو و خيالات خام خود و پندارهاى بيهوده خويشند (78) پس واى بر آن كسى كه از پيش خود چيزى نوشته و بخدا نسبت دهد تا ببهاى اندك و متاع ناچيز دنيا بفروشد پس واى بر آنها و نوشتهاى آنان و آنچه از آن نامهها كسب نموده و بدست آرند (79) و يهوديها ميگفتند هيچوقت خداوند ما را در آتش عذاب نكند مگر چند روزى كه گوساله پرست بوديم، بآنان بگو آيا بر آنچه ادعا مينمائيد عهدى از خدا گرفتهايد كه هرگز تخلف نميفرمايد؟ يا از روى نادانى خود چنين چيزى بخدا نسبت ميدهيد؟ (80)