و گفت اى مردم مگر خداوند بشما وعده خوب نداده بود و آيا دورى و جدايى من از شما دراز شده و يا آنكه ميخواستيد گرفتار غضب و خشم پروردگار شويد كه بوعده من وقعى نگذاشته و تخلف نمودهايد (89) گفتند ما بميل خود خلف وعده نكرديم بلكه مقدار زيادى از زيور آلات قوم را برداشته و سامرى آن را در آتش گداخته و كالبد گوسالهاى از آن ترتيب داد كه داراى صدايى بود آن گاه گفتند كه اين گوساله خداى شما و خداى موسى است كه فراموش شده (90) آيا اين مردم نمىبينند كه جواب گفتار ايشان برنميگردد و اين گوساله هيچ گونه نفع و يا ضررى را عايد ايشان نميسازد (91)