پيش از مراجعت موسى هارون گفت اى قوم بدانيد و آگاه باشيد كه شما باين گوساله مورد آزمايش قرار گرفتهايد پروردگار شما خداوند بخشنده و مهربان است از من پيروى نموده و فرمانبردار من باشيد (92) قوم گفتند ما از پرستش گوساله دست بر نميداريم تا موسى مراجعت كند (93) وقتى كه موسى برگشت بهرون گفت موقعى كه ديدى مردم گمراه شدند چه چيز مانع تو شد كه دنبال من نيامدى و از فرمان من سرپيچى كردى (94) هارون گفت اى پسر مادرم (اى برادرم) ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه بيايى و بگويى چرا بين بنى اسرائيل تفرقه انداخته و بگفتههاى تو وقعى نگذاردهام (95) موسى بسامرى گفت اين كار بزرگ چه بود؟ در جواب گفت من چيزى ديدم كه كسى آن را نديده من اثر قدم جبرئيل را ديده و مشتى از خاك زير پاى او برداشته و در شكم گوساله ريختم و در پيش خود عملى كه ميكردم جلوه خوبى نمود (96)