مردم بصالح گفتند ما بتو و پيروانت فال بد زده و حسن نظر نداريم صالح گفت تفأل بد شما در پيشگاه خدا ارزشى ندارد و شما مردمى هستيد كه مورد ابتلا و آزمايش قرار گرفتهايد (47) و در شهرى كه قوم صالح بودند نه نفر از سران قوم عامل فساد بوده و هيچ رو باصلاح نميرفتند (48) سران مفسد بقوم گفتند بيائيد هم پيمان شده و قسم بخدا بخوريد كه شب هنگام صالح و پيروان و بستگانش را بقتل برسانيد بعد بورثه و بازماندگان آنها بگوئيم كه ما از چگونگى قتل بىخبريم و در گفتار خود صادق ميباشيم (49) آنها بخدعه و فريب بر عليه صالح اقدام كردند و ما هم از طريقى كه هيچ نفهميدند ايشان را شديدا مجازات نموديم (50) نظر كن كه آخر كار كسانى كه براى قتل صالح حيله و مكر بكار بردند چه شد ما تمام آنها و بستگان ايشان را هلاك و نابود ساختيم (51) و اين است خانههاى ايشان كه بر اثر ظلم و ستمى كه نمودهاند ويران گشته و خود براى مردم دانا وسيله عبرتى است (52)