چون موسى نزديك آتش رسيد از طرف وادى ايمن و آن بقعه و بارگاه مقدس بانگى شنيد كه اى موسى منم خداى يگانه و پروردگار جهانيان (30) عصاى خود را بزمين افكن چون نظر بعصاى افكنده خود نمود ديد در جنبش است مثل آنكه اژدهاى پيچان و ترسناكى باشد از ترس پشت نموده و رو بفرار نهاد و بعقب برگشت ندايى رسيد كه اى موسى رو بعصا حركت كن و آن را بردار و ترسى نداشته باش تو در مهد امنيت ميباشى (31) و نيز دست را بگريبان فرو برده و بيرون بياور بدون آنكه آسيبى ديده باشى روشن و نورانى گردد براى آنكه رفع دهشت و نگرانى تو شود دوباره دست بگريبانت كن اين عصا و دست روشن دو دليل قاطع بر رسالت تو بسوى فرعون و پيروانش ميباشد كه مردم گناهكار و فاسقى شدهاند (32) موسى گفت پروردگارا من يك نفر از فرعونيان را كشتهام مىترسم مرا بكشند (33)