شعيب گفت اگر تو تعهد هشت سال خدمت نزد ما كنى و يا بميل خودت ده سال پيش ما باشى من در قبال اين خدمت يكى از دختران خودم را بحباله نكاح تو در مى آورم و من براى تو ايجاد رنج و زحمت نميكنم و انشاء اللَّه مرا از نيكوكاران و مردم صالح و شايسته خواهى يافت (27) موسى گفت هر يك از دو مدت (8 سال و 10 سال) را كه من انجام دهم تحميلى بر من نخواهد شد و من با اين امر راضى بوده و بآنچه مىگوييم خداوند را شاهد و گواه ميگيرم (28) همين كه مدت خدمت موسى پايان پذيرفت بهمراهى عيالش از نزد شعيب بقصد عزيمت بمصر حركت كرد ناگاه از طرف كوه طور آتشى نظرش را جلب نمود باهل بيت خود گفت كمى در اين مكان درنگ كنيد من از دور آتشى مىبينم شايد از آنجا خبرى بياورم يا آنكه مختصر آتشى براى گرم شدن شما فراهم سازم (29)