حوران بهشتى جامهايى از شراب خوشگوار باطرافشان ميبرند (45) شرابى روشن و سفيد كه براى نوشندگان لذتبخش است (46) از نوشيدن آن نه سردرد عارض ميشود و نه مستى و بيهوشى دست دهد (47) در كنار ايشان حور العينهاى زيبا چشمانى هستند (48) كه مانند تخم شتر مرغى است كه در غايت سفيدى بوده و در پرده پنهان شده باشد (49) در آنجا بعضى از مؤمنين با بعض ديگر روبرو شده بگفتگو مىپردازند (50) يكى از گويندگان بديگرى ميگويد من در دنيا هم نشين كافرى داشتم (51) آن همنشين كافر بمن ميگفت آيا تو وعده بهشت و دوزخ را تصديق داشته و باور ميكنى (52) آيا وقتى كه ما مرديم و استخوانهاى ما خاك شد دوباره زنده شده و بكيفر اعمال خود ميرسيم؟ (53) گوينده برفقاى خود ميگويد آيا ميل داريد از حال او واقف شويد (54) چون نظر افكنيد او را در دوزخ خواهيد ديد (55) باو بگويد نزديك بود مرا هم مانند خود هلاك كنى (56)