88- سران سرورى خواه قومش گفتند: اى شعيب [1]، تو و مؤمنان همراهت را از شهرمان اخراج مىكنيم، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد [2]؛ گفت: حتى اگر [از آن] ناخشنود باشيم؟ 89- پس از آنكه خدا ما را از آيين شما نجات داد، اگر بدان بازگرديم، دروغ به خدا نسبت دادهايم؟ و ما را نسزد كه بدان باز گرديم، مگر اينكه خدا، پروردگار ما، بخواهد؛ كه دانش پروردگار ما هر چيزى را فراگرفته است؛ بر خدا توكل كردهايم. پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى. 90- سران قومش را كه انكار مىورزيدند گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد، زيانكار خواهيد شد. 91- آن گاه زلزله آنان را فرا گرفت و در خانههاى خويش از پاى درآمدند. 92- آنها كه شعيب را دروغ پرداز مىشمردند [چنان نابود شدند كه] گويى هرگز در آن [ديار] نبودهاند [3]، و خود زيانكار شدند. 93- شعيب از آنها روى برتافت و گفت: اى قوم من، پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم [4] و براى شما خيرخواهى كردم؛ اكنون چگونه بر [هلاك] انكارورزان [خيره سر] اندوهگين شوم؟ 94- هيچ پيامبرى را به شهرى نفرستاديم، مگر اينكه اهل آن را به سختى و گزند گرفتار كرديم، بسا كه زارى كنند [و به درگاه ما بازآيند]. 95- [آن گاه] دشوارى [هاى] آنها را به رفاه بدل كرديم تا آنكه انبوه شدند و گفتند: پدران ما نيز گزند و آسايش داشتند [اين گردش روزگار است نه آزمايش خدا]، آن گاه در حال غفلتشان ناگهان آنها را [به كيفر گناهشان] گرفتيم [5]. [1]- شعيب چهارمين نفر از پنج پيامبر عرب است؛ چهار تن ديگر به ترتيب عبارتند از: هود، صالح، ابراهيم و محمد عليهم السلام. [2]- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 13 ابراهيم (14) آمده است. [3]- اين سرنوشت كسانى بود كه مىخواستند ديگران را از شهرشان اخراج كنند! به آيه 88 همين سوره (اعراف) توجه فرماييد. [4]- پيامى را كه شعيب تبليغ مىكرد، در آيه 84 هود (11) ملاحظه فرماييد. [5]- براى روشنتر شدن معنى و مفهوم اين آيه، به آيات 42- 45 انعام (6) و 74- 77 مؤمنون (23) توجه فرماييد.