responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : طاهرى قزوينى، على اكبر    جلد : 1  صفحه : 246


87- [و افزود:] اى فرزندان من، به جستجوى يوسف و برادرش برويد و از رحمت خدا نوميد مباشيد، كه از رحمت خدا تنها انكار ورزان نوميدند.
88- [برادران به مصر بازآمدند] و چون بر يوسف وارد شدند، گفتند: اى وزير، ما و خانواده‌مان را گزند و پريشانى فرا گرفته است و سرمايه ناچيزى [براى خريد غله‌] آورده‌ايم، سهميه ما را كامل عطا كن و بر ما انفاق كن، كه خدا انفاق كنندگان را پاداش مى‌دهد.
89- [يوسف‌] گفت: آيا به خاطر داريد آن گاه كه نادان بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد [1]؟
90- گفتند: مگر تو براستى يوسفى؟! گفت: من يوسفم و اين برادر من است. خدا بر ما نعمت بزرگى بخشيد؛ مسلماً هر كه تقوا و شكيبايى ورزد، [نيكوكار است و] خدا پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد كرد.
91- گفتند: به خدا سوگند كه خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطا كار بوده‌ايم.
92- يوسف گفت: امروز [2] هيچ سرزنشى بر شما نيست؛ خدا شما را مى‌بخشايد كه مهربانترين مهربانان است.
93- پيراهن مرا ببريد و بر چهره پدرم افكنيد تا بينا شود، و همه خانواده خود را نزد من آريد.
94- زمانى كه كاروان [از مصر] به راه افتاد، پدرشان گفت: اگر ديوانه‌ام نشمريد، بوى يوسف را احساس مى‌كنم.
95- [اطرافيان‌] گفتند: به خدا سوگند كه تو در اشتباه ديرين [3] خويش هستى.

[1]- با آيه 15 يوسف (همين سوره) مقايسه فرماييد.
[2]- به زيرنويس آيه 69 حج (22) مراجعه فرماييد.
[3]- به آيه 8 يوسف (همين سوره) توجه فرماييد.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : طاهرى قزوينى، على اكبر    جلد : 1  صفحه : 246
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست