responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مشكينى، على    جلد : 1  صفحه : 162


88 سران و اشراف مستكبر قوم او گفتند: اى شعيب، بى‌ترديد تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند از ديارمان و اجتماعمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به آيين ما درآييد.
گفت: آيا هر چند كه ما كراهت داشته باشيم؟!
89 اگر ما به آيين شما درآييم (بگوييم خدا شريك دارد) پس از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به يقين بر خداوند دروغ بسته‌ايم، و هرگز ما را نرسد كه به آن درآييم مگر آنكه خداى پروردگار ما بخواهد (كه هرگز نخواهد خواست) پروردگار ما از نظر علم و آگاهى بر همه چيز احاطه دارد ما بر خدا توكل كرديم؛ پروردگارا ميان ما و قوم ما به حق و درستى داورى كن و فيصله ده، كه تو بهترين داوران و فيصله دهندگانى.
90 و سران و اشراف كافر قوم او گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد آن گاه حتما زيانكار خواهيد بود.
91 پس زمين‌لرزه شديدى (در اثر صيحه آسمانى) آنها را فرا گرفت و همه در خانه‌هاى خود به زانو درآمده و به رو درافتاده، بى‌جان شدند.
92 (آرى) كسانى كه شعيب را تكذيب كردند (چنان نابود شدند كه) گويى هرگز در آنجا سكونت نداشتند؛ كسانى كه شعيب را تكذيب نمودند آنها خود زيانكار بودند.
93 پس روى از آنها برتافت و (خطاب به اجسادشان) گفت: اى قوم من، بى‌شك من پيام‌هاى پروردگارم را به شما رساندم و به شما اندرز گفتم و خيرخواهى كردم، پس چگونه بر گروهى كافر اندوه خورم!
94 و ما در هيچ شهر و روستايى پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه اهل آنجا را به مرض و سختى و فقر و تنگدستى دچار كرديم، باشد كه (به درگاه ما) تضرع و زارى كنند.
95 سپس به جاى آن بدى و سختى، نيكى و خوشى آورديم تا (از نظر مال و فرزند) فزونى يافتند و (باز متنبه نشده) گفتند: پدران ما را هم ناراحتى و راحتى رسيد (امرى است طبيعى و مؤثرى پشت پرده نيست) پس آنها را به ناگاه گرفتار كرديم در حالى كه بى‌خبر بودند.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : مشكينى، على    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست