نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 106
پذيراى منويات و خواستههاى ايشان نيستند، از اين رو،
ناگزير از تغيير چهره بوده و براى پيشبرد و تحقق اهداف شوم خود مجبور به استفاده
از حربه نيرنگ و نفاق مىشوند.
تاريخ نمونههاى فراوانى از اين افراد چند چهره را به
خاطر دارد كه هارونالرشيد يكى از آنان است. وى كه از آغاز در دربار خلافت با
عياشى و تجمل گرايى خو گرفته بود، به سوى لذّت طلبى و اشرافيّت تمايل داشت؛ از سوى
ديگر، به لحاظ آنكه زمامدار كشور اسلامى بود براى تثبيت و تقويت موقعيّت خود به
عنوان خليفه اسلامى سعى مىكرد خود رايك فرد مسلمان و پايبند به مبانى وارزشهاى
اسلامى وانمودكند. ازاينرو، وجودش معجونى از خوبى وبدى و زيبايى و زشتى بود و ظلم
و عدل، عطوفت وخشونت، گذشت و سختگيرى در وجود وى به هم آميخته بود. از يك طرف
خونهاى پاك افراد بىگناه به ويژه خاندان پيامبر (ص) را مىريخت؛ از طرف ديگر
هنگامى كه پاى وعظ علما و صاحبدلان مىنشست و به ياد رستاخيز مىافتاد مىگريست.
هم اهل مسجد و نماز و جمعه و خطابه بود و هم اهل بزمهاى عيش و نوش و مجالس شراب و
قمار. در مجلسى به مقتضاى غريزه و سرشت آلودهاش و در ديگرى به اقتضاى شغل و
موقعيت اجتماعىاش شركت مىكرد.
البته اين دو چهرگى و تضاد رفتارى اختصاص به هارون
نداشت، ديگر خلفاى اموى و عباسى نيز بدان مبتلا بودند ولى با شدّت و ضعف و به
اقتضاى روحيات آنان و شرايط سياسى- اجتماعى جامعه. جرجى زيدان مىنويسد:
«خلفا براى حفظ مقام و حكومت خود، به هر اسم و رسم
از دين و شعائر دينى تجليل مىكردند، هر چند بدان معتقد نبودند و همه نوع فسق و
فجور مرتكب مىشدند.»
سپس نمونهاى ذكر مىكند كه شخصى تاى نعلينى نزد مهدى
آورد و گفت: اين لنگه نعلين پيامبر (ص) است. مهدى با آنكه به دروغ بودن ادعاى آن
مرد يقين داشت، نعلين را پذيرفت و پول زيادى به وى داد تا بدان وسيله خود را در
ميان مردم علاقمند به رسول خدا (ص) جلوه دهد. [1]