نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 116
ب- قيام ادريس بن عبداللَّه
ادريس فرزند عبداللَّه، فرزند حسن، فرزند امام حسن
مجتبى (ع) است. وى از ياران و همراهان صاحب فخّ بود كه هر چند جراحاتى برداشت ليكن
توانست جان سالم بدر ببرد. وى همراه خدمتكارش «راشد» پس از واقعه فخّ به مصر و سپس
به مغرب و در ميان قبائل بربر رفت و به صورت پنهانى به برنامهريزى نهضت مشغول شد.
با شروع دعوت ادريس و آگاهى مردم از نسبت و خويشاوندى
وى با پيامبر (ص) و نيز اهداف و انگيزههايش از قيام، گروه زيادى از جمله رهبران
قبائل گرد او جمع شدند و با وى بيعت كردند. و بدين ترتيب پايه و اساس حكومت
ادريسيان كه متجاوز از دو قرن (172 تا 375) در آفريقا و در سرزمين پهناورى از
قيروان گرفته تا سواحل اقيانوس اطلس حاكميت داشت، بنا نهاده شد.
قيام ادريس و گرايش مردم مغرب به وى هارون را سخت
نگران و وحشتزده كرد و به انديشه و چارهجويى انداخت. دورى راه و مشكلات ناشى از
آن، خليفه را از اقدام نظامى بازداشت و او را وادار به اقدام ديگرى كرد. هارون پس
از مشورت با وزير خود «يحيى برمكى» تصميم گرفت با نيرنگ و خدعه ادريس را از پاى
درآورد، يحيى فردى به نام سليمانبن جرير جزرى را كه از متكلمان زيديه بود احضار
كرد و با وعده اموال و رشوه فراوان از او خواست تا ادريس را مسموم كند.
سليمان پذيرفت و در جستجوى ادريس راهى بلاد تحتنفوذ
وى شد تا آنكه او را پيدا كرد و به دروغ اظهار داشت من به خاطر عقايدم تحت تعقيب
حكومت قرار گرفته و به شما روى آوردهام. و بدين وسيله خود را به وى نزديك و با
زبان چربى كه داشت اعتماد ادريس را نسبت به خود جلب كرد. جلسات درس و بحث تشكيل
داد، زيدى مسلكان به حضورش مىرسيدند و او در اثبات عقايد آنان سخن مىگفت و مردم
را به دوستى خاندان پيامبر (ص) دعوت مىكرد.
سليمان پس از طى مراحل مقدماتى و جلبنظر ادريس، نقشه
خود را عملى ساخت و با اهداى شيشه عطر مسمومى به او و توصيف اينكه چنين عطرى در
اين سرزمين پيدا
نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 116