نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 117
نمىشود و وى آن را از عراق مخصوص ادريس آورده است، و
بنا به نقلى با خوراندن ماهى مسموم به ادريس، او را مسموم و شهيد كرد. [1]
ادريس بن عبداللَّه گرچه با اين حيله هارون شهيد شد
ليكن نهضت او ادامه يافت و خداوند پس از شهادت ادريس به وى پسرى داد كه نام پدر را
بر او نهادند. او چون به سنّ سيزدهسالگى رسيد پيروان پدرش با او بيعت كردند و
حكومتش رونق يافت. و بدين ترتيب نخستين حكومت مكتبى در دوران بنىعباس به دست زاده
امام مجتبى (ع)، فرزند و نوادگان او در دورترين نقطه قلمرو اسلامى- كه امروزه
كشورهاى مراكش، الجزائر و تونس را در بر مىگيرد- شكل گرفت و در پرتو آن اسلام به
بسيارى از مناطقى كه تا آن زمان راه نيافته بود راه يافت و گروه زيادى از مردم
بربر به شرف اسلام نائل آمدند. [2]
ج- قيام يحيى بن عبداللَّه
دومين بازمانده حادثه جانگداز فخ يحيىبن عبداللَّه
برادرادريس بود. وى ازچهرههاى برجسته و رجال علمى عصر خود بود و از امام صادق (ع)
و پدر و برادر خود محمّد و نيز ابانبنتغلب روايات زيادى نقل كرده است. وى به
هنگام نقل حديث از امام صادق (ع) مىگفت: حبيب من جعفربنمحمّد چنين فرموده است.
[3]
يحيى پس از شكست قيام فخّ مخفى شد و شهر به شهر در پى
جاى امنى مىگشت تا آنكه به «ديلم» رسيد و در سال 176 در آنجا آشكار شد و كارش
بالا گرفت و مردم از نقاط مختلف به وى روى آوردند.
هارون با آگاهى از قيام يحيى، «فضلبنيحيى برمكى» را
با پنجاه هزار نيرو به سوى او فرستاد. [4] فضل پيش از برخورد نظامى با يحيى، با او
مكاتبه كرد و درباره صلح سخن گفت. يحيى چون پراكندگى و تفرقه ياران و اختلاف آراى
ايشان را ديد، پيشنهاد صلح را پذيرفت مشروط بر اينكه هارون نامه امانى با خطّ خودش
براى وى بنويسد و قضات و