responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 199

صفوان، روزى به خدمت امام كاظم (ع) رسيد. امام (ع) خطاب به وى فرمود:

- اى صفوان همه كارهاى تو خوب است جز يك كار!

- فدايت گردم! آن يك كار كدام است؟

- كرايه دادن شترانت به اين مرد (هارون)

- سوگند به خدا، من شترانم را براى فساد، خوشگذرانى و شكار كردن، كرايه‌نداده‌ام، بلكه براى سفر مكه و انجام مناسك حج كرايه داده‌ام. علاوه بر آنكه خودم همراه آنها نمى‌روم و تنها خدمتكارانم در معيّت آنها هستند.

- اى صفوان! آيا اين كار به حساب تو گذاشته مى‌شود يا نه؟

- بلى، فدايت شوم!

- آيا پس از كرايه دادن دوست دارى كه آنان دست كم تا بازگشت از مكه زنده بمانند تا كرايه تو را بپردازند؟

- بلى‌

فَمَنْ احَبَّ بَقاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كانَ مِنْهُمْ كانَ وَرَدَ النَّارَ

كسى كه بقاى ستمگران را دوست داشته باشد از آنان به شمار مى‌رود و هر كس جزو آنان باشد وارد آتش خواهد شد.

صفوان مى‌گويد: (پس از اين رهنمود و هشدار امام (ع)) همه شترانم را فروختم.

خبر، به گوش هارون رسيد. مرا احضار كرد و گفت:

- به من گزارش شده كه تو همه شترانت را فروخته‌اى؟

- بلى‌

- چرا اين كار را كردى؟

- من، خود پير شده‌ام و خدمتكاران نيز وظيفه محوّله را بخوبى انجام نمى‌دهند.

- هرگز چنين نيست. من خوب مى‌دانم كه اين‌كار به دستور موسى‌بن‌جعفر صورت‌گرفته‌است!

- مرا با موسى‌بن جعفر چه كار!؟

- اين حرفها را رهاكن! سوگندبه خدا، اگر حسن‌معاشرت تو نبود فرمان‌كشتنت را صادرمى‌كردم. [1]

§ زيادبن ابى سلمه يكى از شيعيان و از اصحاب امام كاظم (ع) مى‌گويد:

به محضر موسى‌بن جعفر (ع) شرفياب شدم. امام (ع) فرمود: گويا براى دستگاه سلطنت كار مى‌كنى؟ عرض كردم: بلى. فرمود: چرا؟ عرض كردم: چون مرد آبرومند و


[1] - رجال كشى، ج 2، ص 740، رديف 828

نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 199
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست