responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 206

- آيا اين نظر را براى دشمنان ما يا يكى از فقها نيز بيان كرده‌اى؟

- نه؛ كسى جز تو چنين سئوالى از من نكرده است.

- چرا به مردم اجازه داديد شما را به رسول خدا (ص) نسبت دهند و به شما بگويند:

اى فرزندان رسول خدا! در حالى كه شما فرزندان على (ع) هستيد. و انسان به پدرش نسبت داده مى شود و فاطمه (ع) تنها ظرف و بستر پيدايش شما بود. پيامبر (ص) نيز جد مادرى شماست؟

- اگر پيامبر (ص) زنده شود ودخترتو را خواستگارى‌نمايد، آيا به او پاسخ مثبت مى‌دهى؟

- سبحان‌الله! چرا پاسخ ندهم؟ بر عرب و عجم و قريش افتخار هم مى‌كنم!

- ليكن آن حضرت نه از دختر من خواستگارى مى‌كند و نه من به او پاسخ مثبت مى‌دهم.

- چرا؟

- چون او مرا به دنيا آورده ولى تو را به دنيا نياورده است .... [1]

نمونه ديگر: هارون در مسير خود به مكه وارد مدينه شد وبراى آنكه انتساب خود را

به پيامبر (ص) ودر نتيجه شايستگى خويش را براى مقام خلافت آن حضرت، به رخ علويان، بويژه موسى بن جعفر (ع) بكشد، خطاب به رسول خدا (ص) چنين سلام كرد:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‌اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْعَمِّ.»

درود بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پسر عمو!

امام كاظم (ع) كه چنين ديد جلو آمد و در حضور خليفه وانبوه جمعيت حاضر، پيامبر (ص) را مخاطب قرار داد و گفت:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‌اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا ابَةِ.»

درود بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پدر!

هارون از سخن امام (ع) كه خود را از او نزديكتر به پيامبر (ص) معرفى كرد سخت ناراحت شد و رنگ چهره‌اش از شدت شرمندگى دگرگون گشت. [2]


[1] - عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 66-68، با تلخيص.

[2] - احتجاج، ج 2، ص 165 و بحارالانوار، ج 48، ص 103.

نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 206
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست