نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 219
خواهد داشت. از اين رو، براى محو آثار جرم و فريفتن
افكار عمومى و جلوگيرى از شورشهاى بعدى دست به اقداماتى زدند:
1- سندى بن شاهك پس از مسموم كردن امام (ع) و ظرف دو
سه روزى كه از عمر آن حضرت باقى مانده بود، هشتاد نفر از رجال و شخصيتها را جمع
كرد و به زندان برد تا از نزديك وضع زندان و حال امام (ع) را ببينند و گواهى دهند
كه پيشواى شيعيان در رفاه و آسايش به سر مىبرد و هيچ گونه آثار جراحت و زخمى در
او وجود ندارد. اماهوشيارى امام (ع) نقشه او را نقش بر آب ساخت؛ او خطاب به حاضران
فرمود: مرا به وسيله نه عدد خرما مسموم ساختهاند؛ بدنم فردا سبز مىشود و پس فردا
از دنيا خواهم رفت. [1]
2- پس از شهادت امام (ع) جنازه آن بزرگوار را مدت سه
روز [2] روى پل بغداد در معرض تماشاى عموم گذاشتند تا به شيعيان بفهمانند كه آن
حضرت به مرگ طبيعى از دنيا رفته است. [3]
3- فرومايگان عباسى مىدانستند كه اگر جنازه امام (ع)
را به دست شيعيان بسپارند وآنان عهدهدار مراسم تشييع و تدفين آن حضرت گردند، چه
بسا مراسم، تبديل به تظاهرات و تبليغات بر ضد دستگاه خلافت خواهد شد.
از سوى ديگر، هارون كه تا اين مرحله، خود را از خون
آن حضرت تبرئه كرده بود و مدعى بود او با مرگ طبيعى درگذشته است، مصلحت نمىديد كه
جنازه آن گرامى مخفيانه و به دور از چشم مردم دفن شود. از اين رو، برنامه را
بگونهاى ترتيب داد كه خود دولتمردان و سپاهيان عهدهدار امر تشييع شوند و مردم هم
كنار آنان شركت كنند. براى اين منظور، سليمانبنجعفر، مرد جاافتاده و بزرگ
خاندان، يعنى عموى خود را پيشقدم كرد.
سليمان، به ظاهر از جريان دستگيرى و درگذشت امام (ع)
ابراز تأسف كرد و به فرزندان خود دستور داد تا جنازه را از نيروهاى پليس تحويل
بگيرند؛ سپس براى مراسم
[1] - عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 79؛
بحارالانوار، ج 48، ص 212.