نام کتاب : نقش سیاسی - اجتماعی زنان در تاریخ معاصر ایران نویسنده : شیرودی، مرتضی جلد : 1 صفحه : 24
برخى مردان براى
مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه مىرفتند. زنان در ميدان ارگ به داد و فرياد دست
زدند، به گونهاى كه شاه را وحشت فرا گرفت. زنان همچنان فرياد مىزدند: «اى خدا! مىخواهند
دين ما را ببرند، علماى ما را بيرون كنند، تا فردا عقد ما را فرنگيان ببندند، اموات
ما را فرنگيان كفن و دفن كنند، بر جنازه ما فرنگيان نماز بگزارند.» نايبالسلطنه، كامران
ميرزا، با ملايمت به آنان مىگفت: «همشيرهها! فرنگىها را بيرون مىكنيم، هيچيك از
علما را نمىگذاريم بيرون ببرند، خاطرتان جمع باشد.» پيش از آنكه سخن وى به پايان برسد،
زنان او را با داد و فغان فرارى دادند. [1]
به جمعيت زنان اطلاع
رسيد كه امام جمعه منصوب شاه، مشغول تهديد مردم است. از اين رو، به مسجد شاه رفتند
و او را از منبر به زير كشيدند و سپس به ميدان ارگ برگشتند و شعار «واشريعتا، وا اسلاما،
يا على يا حسين» آنان در تمام كوچهها و بازارهاى اطراف ارگ به گوش مىرسيد. شاه بار
ديگر براى مردان و زنان به خروش آمده، پيغام فرستاد و آنان را به آرامش دعوت كرد؛ ولى
زنان فرياد مىزدند، ما شاه را نمىخواهيم. در اين ميان، وزير دربار را كه به زنان
گفته بود، چرا ديگر به خانههاىتان نمىرويد، به باد كتك گرفتند. به نايبالسلطنه
كه بار ديگر به قصد متفرق كردن زنان آمده بود، حمله بردند و او را وادار به عقبنشينى
و فرار به داخل عمارت سلطنتى كردند. يكى از زيردستان نايبالسلطنه كه وضع را اينگونه
ديد، به دستهاى از سربازان كه به «بىپدران» معروف بودند، دستور شليك داد.
عدهاى از مردان
و زنان كشته شدند و پس از آن، مردم به دستور علما متفرق شدند. باز روز بعد برگشتند
و اين كار تا لغو قرار داد توتون و تنباكو ادامه يافت. [2]