نام کتاب : ارزیابی سیاسی - نظامی جنگ های پیامبر اکرم نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی جلد : 1 صفحه : 25
او بودند، بسپارد.
وقتى مشركان از اين واقعه باخبر شدند، آن دو را
تعقيب كرده، مورد حمله قرار دادند. كنانه ايستادگى كرد و مهاجمان گريختند.
ابوسفيان كه چنين ديد، با عدهاى از سران قريش نزد ابوالعاص آمد و به او گفت: كار
خوبى نكردى كه زينب را در روز روشن از مكه حركت دادى. تو مىدانى كه محمد (ص) چه
بلايى بر سر ما آورده است، اگر مردم بفهمند گمان خواهند كرد كه ما آن قدر زبونيم
كه از انجام چنين كار نمىتوانيم جلوگيرى كنيم، بگذار وقتى شب فرا رسيد، او را از
شهر بيرون ببر كه مردم ندانند؛ او نيز چنين كرد.
آرى شكست بدر براى سران قريش چنان شرمندگى به بار
آورد كه حوادثى از اين قبيل هم مىتوانست صلاحيت آنان را زير سؤال ببرد. اين عمل
حتى از سوى زنان هم مورد نكوهش قرار گرفت؛ از جمله زن ابوسفيان شعرى به اين مضمون
سروده بود: شما در هنگام آرامش ستمگر و بد كرداريد، در حالى كه در زمان جنگ به
زنان مىمانيد. [1]
ج- روحيه شكست خورده و نااميد:
جنگ بدر روحيه مشركان را بشدت تضعيف كرد. دو تن از
قريش كنار هم نشسته بودند و خاطره كشتگانى را كه در چاه بدر افكنده شدند نقل
مىكردند. يكى از آن دو به نام صفوان گفت: «به خدا سوگند در زندگى بعد از آنان
خيرى نيست.» و ديگرى به نام عمير گفت: اگر مىتوانستم مىرفتم و محمد (ص) را
مىكشتم. صفوان هزينههاى زندگى او را پذيرفت و عمير رفت تا رسول خدا (ص) را به
قتل برساند، اما در مدينه دستگير و نزد رسول خدا (ص) برده شد. پيامبر (ص) ضمن
سؤالهايى از او پرسيد كه چرا شمشير به گردنش آويخته است. او پاسخى داد كه بيانگر
عمق نوميدى مشركان پس از شكست بدر بود. او گفت: خداوند اين شمشيرها را زشت گرداند.
اينها به ما چه فايدهاى رساندند.
از جمله او معلوم مىشود كه روحيه و زندگى خود را
باخته است. البته اين فرد در جريان همين ديدار مسلمان شد، و براى تبليغ اسلام به
مكه رفت. [2]