نام کتاب : آشنایی با تاریخ اسلام و ایران نویسنده : برهانیان، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 18
سرداران، كه به واسطه لجاج پادشاهان بر استمرار جنگ از
حكومت دل آزرده بودند، با سركشى و عصيان به تاراج طبقات محروم جامعه مىپرداختند. تبعيضات
نارواى اجتماعى و سياسى كه حاصل فساد نظام طبقاتى بود، بر فقر و پريشانى مردم مىافزود.
در نتيجه عامه مردم، كه از حقوق خويش محروم بودند، براى اضمحلال و سقوط اين امپراتورى
لحظه شمارى مىكردند. [1]
وقوع بلاياى طبيعى نيز در اين عصر بىتعادلى و تشنج اوضاع
را دو چندان نموده بود. اين حوادث اوضاع اجتماعى و اقتصادى جامعه و حكومت را دچار اختناق
شديدى ساخته بود كه از آن جمله مىتوان به شيوع بيماريهاى واگيردار مانند طاعون و همچنين
طغيان رودخانه دجله به سال 628 م. اشاره كرد. [2]
اوضاع مذهبى عصر ساسانى دچار چنان اختناقى بود كه از آن
به عنوان مهمترين سبب آشفتگى اوضاع ايران در دوره ساسانى ياد مىكنند [3] نظام مبتنى
بر تمركز دين و سياست كه ويژگى برجسته امپراتورى ساسانى نسبت به حكومتهاى پيشين خود
بود، اگر چه در حفظ مرزها و استقلال سياسى و وحدت ملى- مذهبى جامعه نقش مهمى داشت،
در سقوط و اضمحلال ايشان هم از مهمترين عوامل محسوب مىشد. [4] دستگاه فاسد مؤبدان
اعمال و رفتار شاهان ستم پيشه را توجيه مىكرد و اين وضعيت توده جامعه را به ستوه آورده
بود. تفرق و تشتّت بين مؤبدان در اين زمان به حدّ اعلاى خود رسيد. خودكامگيها و اقدامات
نارواى مغان در پيچيده ساختن مبانى دين زرتشتى نيز، مردم را از اين دين بيزار ساخته
و آنان را آماده پذيرش اعتقادات ديگرى كرده بود. [5]
پيروان اديان سركوفته قديم، كه آزادى دينى از آنان سلب
شده بود و تحت فشار و حتى
[4] . بدون شك اگر عامل زوال پارتيان را خودكامگى فئودالها
و رؤساى قبايل قلمداد كنيم، عامل انحطاط امپراتورىساسانى را بايستى در مظالم و قدرت
افسار گسيختۀ مغان پى بجوييم