نام کتاب : آشنایی با تاریخ تمدن اسلامی نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 186
حال ضعف بود. اما اين عوامل به تنهايى براى توجيه
برآمدن يك مملكت جديد و مقتدر مسلمان كافى نبود، بلكه انقراض دولت عباسيان از يك
طرف و ضعف مفرط روم شرقى از طرف ديگر، پيدايش اين مملكت جديد را ممكن ساخت. تأثير
متقابل اين دو، پيش از تأسيس دولت عثمانى، در عهد سلاجقه دوم آغاز شده بود و در
عهد عثمانيها ادامه يافت. فتوحات سريع سلاطين بزرگ عثمانى- مانند بايزيد يكم، محمد
دوم و سليمان يكم- در قرن 14 م و 15 م سبب نشر تمدن خاص عثمانى گرديد كه در قرن 16
م صورتى مشخص يافت. با گذشت زمان تضاد بين تمدن عثمانى و دولتهاى مسلمان همسايه آن
به منتهاى شدت رسيد و اختلاف بين شيعه و سنى را جنبه سياسى تازهاى داد. در عين
حال شكاف بين دولت عثمانى و تمدن دولتهاى اروپاى غربى، كه در قرن 15 م ترميمپذير
به نظر مىرسيد، به طرز فزايندهاى وسعت يافت و سبب آن اين بود كه عثمانيها از
تحول قرون وسطائى به عصر جديد بىبهره مانده بودند. تمدن عثمانى در بسيارى از
ممالك تحت استيلاى سلاطين عثمانى سخت ريشه دوانيده بود و اين امر در هنگام ضعف
قدرت سياسى عثمانيها بيش از هر موقع ديگر محسوس بود. [1]
دولت عثمانى در محيطى دور از مراكز اصلى تسنن پديد
آمد، ولى ديرى نپاييد كه به مذهب حنفى گراييد. هرچند كه بقاياى سنن قديمى بر جاى
ماند. داعيه خلافت و تفوق دنياى اسلام و نيز سياست اتحاد اسلام عبدالحميد دوم
ظاهراً از سيماهاى اوليه امپراتورى عثمانى نبوده است و جزء سياست خارجى آن
امپراتورى مخصوصاً در مقابل مسيحيان بوده است. [2]
نفوذ تمدن غربى در مملكت عثمانى در قرن 18 م- كه
تركان پس از تأسيس تمدن خاص خود، خود را در مقابل اروپا زبون ديدند- آغاز گرديد.
دولت فرانسه كه از قديم با تركان عثمانى روابطى داشت، نخستين دولت اروپا بود كه به
آن دولت كمكهاى فنى (نظامى) اعطا كرد. اين سنت تا قرن بيستم ميلادى ادامه داشت.
ورود اصلاحات و سازمانهاى غربى به دولت عثمانى هيچگاه صورت انقلابى نداشت، بلكه
به وسيله دولت انجام مىگرفت؛ و اين كار در دوره تنظيمات با موفقيت عملى شد. نتيجه
غير مستقيم ورود افكار مغرب زمين به مملكت عثمانى ايجاد احساسات ملى بود كه در
وقايع جنگ جهانى يكم مشهود گرديد. [3]