[و
فرمود:] دنيا منزلى است موقت و گذرا براى رسيدن به سرايى جاودانه و مردم در آن دو
گونهاند: يكى آن كه خود را فروخت و به تباهى رسيد و ديگرى كه خود را خريد و به
آزادگى و سعادت رسيد.
بسيارى
از خطبهها، نامهها و حكمتهاى امام (ع) در نهجالبلاغه درباره دنيا آمده است و
پرداختن به همه آنها كارى است طاقتفرسا و مجلداتى را در نگارش مىطلبد.
امّا اگر
بخواهيم به مقصود امام (ع) از مذمت دنيا برسيم و ديدگاه واقعى اسلام را از
نهجالبلاغه دريابيم، نمونههايى كه با عنوانهاى مختلف در اين مجموعه بررسى
شدهاند، ما را كفايت مىكند.
امام (ع)
دنيايى را مذمت مىكند كه دوام و بقا ندارد، در حال تغيير و دگرگونى است.
يعنى
انسان در آن هميشه يك حال ندارد؛ گاهى قوى، گاهى ضعيف، گاهى سالم و گاهى مريض،
گاهى خوشحال و گاهى محزون است. مذمت امام درباره دنيا، مذمت حيات و زندگى نيست،
مذمت بهرهمندى از نعمتهاى دنيا نيست، بلكه مذمت براى گرفتار شدن و اسارت در بندِ
بندگىِ دنياست كه اسلام آن را سخت نكوهش كرده است وگرنه آنچه در دنيا خلقت شده است
براى انسان است، و انسانِ لايق و شايسته كسى است كه همه اينها را براى رسيدن به
خدا بخواهد، چرا كه او براى خدا خلقت شده است. آن حضرت در جاهايى كه دنيا را نكوهش
كرده است، رابطه انسان با دنيا را نيز ياد كرده است. اگر رابطه انسان با دنيا
رابطهى پسنديده باشد، دنيا هرگز با انسان دشمنى ندارد و به او ستم روا نمىدارد.
اين انسان است كه دشمن خويش مىگردد و به خود ستم مىكند، زيرا از دنيا به طريق
شايسته، بهره نگرفته است. انسان تا وقتى مىتواند به سعادت هميشگى برسد كه در اين
دنيا باشد و همين كه از دنيا رخت بربست و پرونده اعمالش بسته شد، ديگر راه برگشتى
برايش وجود نخواهد داشت.