responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم    جلد : 1  صفحه : 207

امام (ع) در يكى از خطبه‌ها در رفتار عادلانه خود با برادرش عقيل كه طمع بيشترى را از بيت‌المال مسلمانان داشت و از آن حضرت بيش از حق خود را درخواست مى‌نمود، فرموده است:

«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا، وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنِى مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً، وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ اْلأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَعَاوَدَنِى مُؤَكَّداً وَ كَرَّرَ عَلَىَّ الْقَوْلَ فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِى فَظَنَّ أَنِّى أَبِيعُهُ دِينِى وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقىِ، فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمِّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذىِ دَنَفٍ مِنْ الَمِهَا، وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيْسَمِهَا. فَقُلْتُ لَهُ، ثَكَلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ، أَتَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِى إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ. أَتَئِنُّ مِنَ اْلأَذَى وَلَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى.» [1]؛

به خدا سوگند، عقيل را در حال پريشانى و تنگدستى يافتم كه از من خواست تا پيمانه‌اى از گندم شما را به او بدهم، و كودكانش را از شدت فقر و گرسنگى، با موى ژوليده و رنگ پريده ديدم كه گويى بر چهره‌هاشان، نيل كشيده‌اند. و پى‌درپى مرا ديدار كرد و گفته خود را تكرار نمود. گوش به گفته‌اش نهادم، پنداشت كه من دين خود را بدو دادم و در پىِ او افتادم، و راه خود را به يكسو نهادم. پس آهنى براى او گداختم و به تنش نزديك ساختم، همچو بيمار دردمند، از شدت درد آن فرياد برآورد و نزديك بود از داغ آن بسوزد. به او گفتم: اى عقيل، مادران در سوگ تو بگريند! از آهنى مى‌نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته و مرا به آتشى مى‌كشانى كه خداى جبّارش به خشم گداخته؟ تو از آزار مى‌نالى و من از سوزش عذاب ننالم؟.

امام (ع) با گامهاى استوار و اراده آهنينش درگسترش عدالت اجتماعى و ريشه‌كن كردن ظلم و تبهكارى، بى‌وقفه نهايت تلاش و پايمردى را از خود نشان مى‌داد و در اين راه هيچ عامل دنيوى و انگيزه مادى در روح بزرگش تأثير نمى‌گذاشت. عجيب‌تر از حكايت عقيل، قصه مرد متملق و چاپلوسى است كه از طريق هديه‌اى كه طمع انگيزه‌هاى دنيوى را از آن دارد، مى‌خواهد به آرزوى شوم خود برسد. امام (ع) براى توجه و آگاهى مردم، بعضى ازويژگيهاى اخلاقى و فضايل خود را به آنها بازگو مى‌نمايد


[1] . نهج‌البلاغه، خطبۀ 224.

نام کتاب : امام علی در نهج البلاغه نویسنده : عظیم پور، عظیم    جلد : 1  صفحه : 207
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست