نام کتاب : اندیشه های اسلامی در بستر تاریخ نویسنده : ابراهیمزاده، عبدالله جلد : 1 صفحه : 53
انديشمندان و حكيمان بزرگ و فرهنگساز جهان، از جمله حكماى
بزرگ يونان باستان نظير افلاطون، ارسطو، سقراط، ارسطاطاليس و جز آنان همه ديندار و
موحّد بودهاند و با تأثيرپذيرى از تعاليم دينى و آسمانى به چنين مقامات بزرگ علمى
و شگردهاى فلسفى دست يازيدهاند. [1]
اما نسبت به كارآيى دين در اين زمان كه به «عصر تجدد و
مدرنيسم» شهرت يافته بايد گفت، اينك نيز دين در جوامع مختلف حضور زنده و با نشاطى دارد.
براى همين، تلاش و مبارزه مادىگرايان و دينستيزان، بهويژه حكومتهاى استكبارى، با
دين با القاى شبهاتى نظير تعارض دين با علم، عقل، تجدد و نوآورى حتى در جهان مسيحيت
نيز بىفايده بوده و موفقيت چندانى نداشته است؛ زيرا اگر مسأله به دور از تبليغات رسانهاى،
جوسازىهاى سياسى و عنادورزىها بررسى شود، روشن مىگردد كه هرگز چنين تعارضى ميان
علم و دين و يا عقل و دين وجود ندارد و به هيچ وجه آيينى چون اسلام نه تنها با تجدد،
نوآورى و به اصطلاح مدرنيسم مخالف نيست بلكه به عكس، دستور داده تا هر روز انسان بهتر
و متكاملتر از ديروز شود و گامى به جلو و پيشرفت در همه زمينههاى زندگى مادى و معنوى
بردارد. به طورى كه به فرموده امام صادق (ع) زندگى بدون پيشرفت و تعالى، مساوى با مرگ
و نابودى است. [2]
در خود غرب هم گزارشها نشان مىدهد كه گرايش به معنويت،
اخلاق و دين بهويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران از يك سو و شكست و فروپاشى شرق
كمونيسم پس از نزديك به يك قرن مبارزه با دين و خداپرستى از سوى ديگر و به اضافه، سرخوردگى
غربيان از زندگى ماشينى و دورى از معنويت و خدا، بيشتر شده است. تا جايى كه از نيمه
دوم قرن بيستم كه به دوران پُست مدرن (اوج دوران مدرنيسم) شهرت دارد، گرايش به دين
و اخلاق شتاب بيشترى گرفته و دانشمندان بسيارى به دين پژوهى در ابعاد مختلف
[1] - ر. ك. تاريخ فلسفه، فردريك كاپلستن، ترجمه جلالالدين
مجتبوى، ج 1، ص 29، 618، 636 و 670، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1361؛
مبانى خداشناسى در فلسفه يونان و اديان الهى، رضا برنجكار، ص 23-32، نشر الهادى، قم،
1371