نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 108
شاداب و دستش در دست على عليه السلام بود، وارد شد و به
من فرمود: اتاق را براى ما خالى كن، من خارج شدم، در حالى كه آن دو، صحبت كنان وارد
شدند. چند بار اذن ورود خواستم، حضرت اجازه نداد، ترسيدم كه حضرت از من خشمگين شده
يا آيه اى عليه من نازل شود. سرانجام براى بار سوم اذن ورود خواستم وحضرت اجازه داد.
وارد شدم، در حالى كه حضرت على عليه السلام در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله زانو
زده بود و از پيامبرسؤال مى كرد و حضرت جواب مى داد. پيامبر به چهره ترسان و غمگين
من توجه كرد و فرمود: اين چه حالتى است؟ گفتم: براى اين است كه شما مرا از خود طرد
كردى. حضرت فرمود: من تو را طرد نكردم، تو نسبت به خدا و رسول او برخير هستى. [1]
در روايتى ديگر كه امّ سلمه جريان كسا و اصحاب آن را نقل
مى كند، آمده است: در حالى كه آنها- حضرت پيامبر و امام على و حسن و حسين و حضرت زهرا
عليهم السلام- بودند، آيه شريفه «تطهير» نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله زيادى
كسا را نيز بر روى آنها انداخت و فرمود: خدايا! اينان اهل بيت و خواصّ من هستند، از
آنها بدى و پليدى را دور كن و آنها را به بهترين نوع، پاك گردان. پيامبر اين جمله را
سه بار گفت. من (امّ سلمه) سرخود را داخل آن پرده كردم و گفتم: اى رسول خدا، آيا من
هم با شما هستم؟