نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 128
پيامبر او را به خود اختصاص داد. آن حضرت آثار كبودى در
صورت وى ديد، از علت آن جويا شد و صفيّه علت را توضيح داد. جريان از اين قرار بود كه
او قبل از ازدواج با رسول خدا صلى الله عليه و آله در خواب ديده بود كه ماه، در دامن
او واقع شده است. خواب خود را براى پدرش تعريف كرد، پدرش عصبانى شده وسيلى محكمى به
صورت او نواخت، به طورى كه اثر آن سيلى بر صورتش ماند و گفت: تو گردن مى كشى تا نزد
پادشاه عرب باشى.
(انتظار او را مى كشى) اثر سيلى بر چهره او بود تا زمانى
كه به خدمت پيامبر رسيد. [1]
پس از فتح قلعه و اسارت صفيّه، بلال مأمور شد كه صفيّه
و يك دختر يهودى ديگر را به اردوى مسلمانان ببرد. بلال، آنها را از كنار كشتگان يهود
گذراند. آن دخترى كه همراه صفيه بود، فرياد كنان، به صورت خود مىزد و خاك بر سر مىريخت.
پيامبر فرمود: اين شيطانك را دور كنيد و فرمود، تا صفيّه را پشت سر او جاى دادند ورداى
خود را به او پوشاند، و بلال را توبيخ كرد كه آيا رحم و شفقت از وجود تو كنده شده بود
كه اينها را بر كشته هايشان عبور دادى؟ [2]
پس از پيروزى و فتح خيبر، پيامبر بر صفيّه، وارد شد و
به او فرمود:
پدرت تا زنده بود، يكى از دشمن ترين افراد نسبت به من
بود، تا اين كه خدا او را كشت. صفيّه، عرض كرد: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله، خداوند
در كتابش مى فرمايد: هيچ كس گناه ديگرى را بدوش نمى كشد. [3] كنايه از اين كه گناه