نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 172
رومى هستى؟ نرجس گفت: پدرم چون براى تربيت من اهميّت زيادى
قائل بود از اين رو، معلمانى براى من گمارد تا به من عربى بياموزند.
بُشر نرجس را خدمت امام هادى عليه السلام آورد. وقتى بر
امام وارد شدند، امام فرمود: چگونه خداوند ذلّت نصرانيت و عزت اسلام و شرافت پيامبر
و اهلبيتش را به تو نشان داد؟ عرض كرد: چطور براى شما وصف كنم چيزى را كه خود، داناتريد.
سپس آن حضرت فرمود: مى خواهم تو را اكرام كنم، آيا به هزار دينار باشد يا مژده به شرافت
ابدى؟ عرض كرد: به فرزند مژدهام ده.
امام فرمود: مژده باد به فرزندى كه جهان را پس از آنكه
از ظلم و جور پر شده است از عدل و داد پر كند، از نسل همان كس كه پيامبر در شب فلان
ازماه فلان از سال فلان، تو را براى او عقد بست.
سپس امام حسن عسكرى به حكيمه خاتون (دختر امام جواد) مأموريت
داد كه آداب اسلامى رابه آن بانو بياموزد. [1]
پس از اينكه مادر امام زمان براى يادگيرى آداب، احكام
و معارف اسلامى به خانه حكيمه خاتون تشريف برد، نسبت به آن بانو به ديده احترام نگريست
و او را احترام كرد و حكيمه خاتون نيز با تمام توان درتعليم او كوشيد. پس از مدتى،
روزى امام حسن عسكرى عليه السلام به خانه عمّه اش حكيمه خاتون تشريف برد و در آنجا
با نرجس خاتون روبه رو و به آن بانو خيره گرديد. حكيمه خاتون كه متوجّه شد گفت:
اگر وى را مى طلبيد، او را به خدمت شما بفرستم. امام فرمود:
نگاه من از روى تعجّب بود زيرا بزودى حق تعالى از او فرزند بزرگوارى به دنيا خواهد