responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 171

خواب ديدم كه همراه حضرت مريم و هزار نفر از حوريان بهشتى به ديدنم آمدند. حضرت مريم آن بانو را به من معرّفى كرد و من به حضرت زهرا عليها السلام متوسل شدم و از بى توجّهى حضرت عسكرى عليه السلام گلايه كردم. حضرت زهرا عليها السلام فرمود: تا زمانى كه مشرك، و بر مذهب مسيحيت- كه مورد انزجار خواهرم مريم بنت عمران است- باشى، پسرم ابا محمد به ديدن تو نخواهد آمد. اگر مايل به زيارت ابا محمّد هستى، بايد شهادتين را بر زبان جارى كرده، ايمان بياورى. شهادتين را گفتم و حضرت زهرا (س) مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود:

منتظر زيارت ابا محمد باش كه من او را پيش تو خواهم فرستاد. از خواب بيدار شدم واميد زيارت ابا محمد عليه السلام را داشتم.

شب بعد او را درخواب ديدم و به او گفتم: اى محبوب من! پس از آن‌كه مرا اسير محبت خود كردى، با مفارقت خود بر من جفا كردى. ابا محمد عليه السلام فرمود: دير آمدن من تنها به خاطر شرك تو بود اينك هر شب مراملاقات خواهى كرد تا وقتى كه خداوند در ظاهر ما را به يكديگر برساند و از آن به بعد از من جدا نشد.

بُشر پرسيد: چگونه اسير شدى؟ جواب داد: شبى ابا محمد به من فرمود:

بزودى جدّت لشكرى براى نبرد با مسلمان‌ها اعزام مى كند، تو به‌طور ناشناس در بين كنيزان و خدمتكاران، خود را جا بزن و از فلان راه برو. من دستور حضرتش را اجرا كردم واسير مسلمانان شدم تا به اينجا رسيدم و كسى نمى‌داند كه من دختر پادشاه روم هستم. پيرمردى كه من در سهم او بودم از نام من سؤال كرد و من خود را نرجس ناميدم. او گفت: اين نام كنيزان است.

بُشر با تعجب پرسيد: چگونه عربى را بخوبى تكلّم مى كنى؟ در حالى كه‌

نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 171
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست