responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 193

به خدا و پيامبرش قسم كه مالك من نشود، مگر كسى كه مرا خبر دهد كه مادرم زمانى كه حامله بود، چه ديد؟ و زمان ولادتم چه گفت؟ و علامت بين من و او چه بود؟ اگر غير چنين كسى بخواهد مالك من شود، شكم خود راپاره مى‌كنم و خود رامى كشم. امام على عليه السلام وارد شد و فرمود: چه خبر است؟ جريان را براى آن حضرت توضيح دادند. حضرت فرمود: نشانه هاى او را بگوييد تا مالكش شويد. همه اظهار عجز كردند. امام فرمود: اگر من از نشانه هاى او خبر دهم و مالك شوم، اعتراض نداريد؟ همه قبول كردند.

خوله وقتى آن حضرت راديد، عرض كرد: اى امير مؤمنان! ما را به واسطه محبت شما اسير كردند و مردان ما را به جهت اقرار به ولايت شما كشتند و اموال ما را غارت كردند.

حضرت على عليه السلام او را تسليت داد و فرمود: «اجر شما ضايع نخواهد شد.» سپس فرمود: «چون مادرت بر تو حامله شد، سال قحطى بود. او گفت: عجب حمل شومى در سال شومى! چون هنگام وضع حملش فرا رسيد، گفت:

خدايا! وضع اين حمل را بر من آسان كن و بعد از آن اگر خواستى نگهدار و اگر خواستى بگير. وقتى كه متولد شدى، همان ساعت زبان گشودى و شهادتين را ادا كردى و به مادر خود گفتى: چرا به هلاكت من راضى شدى؟

طولى نمى كشد كه سيد اولاد آدم، مالك من مى شود و مرا به عقد خود درمى آورد و از من پسرى به دنيا مى‌آيد. مادرت اين سخنان را روى پاره اى از مس نقش كرد و دفن نمود. چون تو به سن شش سالگى رسيدى، آن لوح را به تو داد و تو را به حفظ آن سفارش كرد. وقتى كه اسير شدى، تمام كوشش تو صرف حفظ آن مى‌شد و الان نيز در ميان گيسوان توست.

خوله لوح رادر آورد و به مردم نشان داد و همگان ديدند كه آنچه امام‌

نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 193
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست