نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 200
به خدا قسم! پس از ازدواج با شما، همسر ديگرى را نخواهم
تا اين كه بين خاك و ماسه پنهان شوم. [1]
اين بانوى بزرگوار همراه بقيه اهل بيت، مصائب كربلا و
اسارت شام رابه شكلى نيكو تحمّل كرد و بعد از بازگشت به مدينه، مجلس عزادارى امام حسين
عليه السلام را بر پا كرد و تا يك سال بعد از واقعه كربلا كه حيات داشت، همواره عزادار
بود. بزرگان قريش از او خواستگارى كردند، ولى او جواب ردّ داد و گفت:
بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله كسى را پدر شوهر
نگيرم.
رباب در طول يك سال باقيمانده عمرش هيچ گاه در زير سقف
ننشست و پيوسته اشكبار بود. آن قدر اشك ريخت كه چشمانش خشك شد. يكى از كنيزانش به او
گفت:
آرد بدون سبوس، اشك را سرازير مى سازد» رباب دستور تهيه
آن را داد و گفت: «مىخواهم قدرت بيشترى بر گريستن داشته باشم.» [2]
سرانجام يك سال پس از شهادت امام حسين عليه السلام دارفانى
را وداع گفت و به مولاى خود ملحق شد.