نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 217
كامل داشت. روزى در ايام خلافت معاويه، عبدالله درمجلس
او بود.
معاويه نسبت به ساحت امام على عليه السلام بى ادبى كرد.
عبدالله خشمگين شد و به او اعتراض كرد. معاويه ضمن عذرخواهى گفت:
تو پسر ذوالجناحين (لقب جعفر طيار كه پيامبر فرمود خداوند
به جاى دو دست، دو بال به او عطا فرمود) و آقاى بنى هاشم هستى. عبدالله جواب داد:
چنين نيست، بلكه سَيّد بنى هاشم حسن و حسين عليهما السلام
هستند و هيچ كس با آنان در اين مقام ادعا ندارد. [1]
معاويه درجلسه ديگرى كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام
نيز حضور داشتند، به عبدالله گفت:
چرا اين قدر امام حسن و امام حسين عليهما السلام را احترام
مى كنى. آنها داناتر از تو نيستند. عبدالله درجواب گفت: «از پيامبر شنيدم كه فرمود:
من بر مؤمنين اولى از خودشان هستم و بعد از من على عليه السلام، و سپس حسن و سپس حسين،
بعد على بن الحسين و بعد محمد بن على و همچنان تا دوازده امام را شمرد كه 9 نفر از
آنها فرزندان حسين عليهم السلام هستند». [2]
شواهد مزبور، همگى بر بزرگى قدر و منزلت عبدالله دلالت
مى كند.
صاحب تنقيح المقال گويد:
عبدالله از حضور در صحنه كربلا معذور بود؛ از اين رو فرزندانش
را براى جنگيدن، همراه امام حسين عليه السلام فرستاد. [3]