نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 287
و- سوده دختر عماره
سوده از زنان شاعر عرب و داراى قوت بيان و سخن پردازى
بود.
روزى بر معاويه وارد شد. معاويه پس از احوالپرسى گفت:
آيا تو در جنگ صفين به پدرت گفتى:
اى عمّاره، براى مبارزه مانند پدرت، آستين بالا زن در
روزى كه نيزهها حاكماند و قهرمانان رودرروى هم مىايستند. يارى كن على و حسين و گروهش
را و براى هند (جگر خوار) و پسرش، جزخفت و خوارى مخواه، براستى كه امام، برادر پيامبر-
محمد صلى الله عليه و آله و پرچم هدايت و مناره ايمان است.
پس لشگرها را فرماندهى كن و پيشاپيش پرچم او با شمشير
و نيزه سفيد به پيش تاز.
- آرى، به خدا سوگند كسى مثل من از حق روگردان نخواهد
شد و به دروغ پوزش نخواهد خواست.
- چه چيز تو را به اين كار واداشت؟
- دوستى على و پيروى از حق.
- به خداقسم من از على در تواثرى نمى بينم.
- اى معاويه، سرور ما در گذشت و دنباله او قطع شد. تو
نيز، يادآورى فراموش شده ها و تكرار گذشته ها رارها كن.
- دريغا! موقعيت برادرت فراموش شدنى نيست و آنچه را از
قوم و برادرت كشيدم، نمىتوانم فراموش كنم.
- به خدا سوگنداى معاويه، راست گفتى. جايگاه برادر من
ناشناخته و پست
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 287