نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 288
نبود و ليكن همچنان كه خنسا سروده است:
هدايت شدگان از صخر پيروى مى كنند، تو گويى او پرچمى است
كه آتش درسر اوست.
آنگاه معاويه از علت حضور او پرسيد. سوده شكايات خود را
از بسربن ارطاة، عامل معاويه مطرح كرد و از معاويه خواست تا به او دستور دهد كه به
عدالت رفتارنمايد.
معاويه كه انتظار نداشت كسى از جور و ستم عاملش پيش او
سخن بگويد، سوده راتهديد كرد.
سوده گريه كنان سربه زير انداخت و چنين گفت:
درود خداوند بر آن بدنى كه قبر، او را در بر گرفته و عدالت
را در خود دفن كرده است. پيوسته با حق بود و حق را با چيزى عوض نكرد و با حق و ايمان
همراه گرديد.
- او كه بود؟
- على بن ابى طالب.
- با تو چه كرد كه نزد تو اين مقام را يافت؟
- او مردى را براى جمع آورى زكات پيش ما فرستاد. عمل او
رضايت بخش نبود. شكايت از او به على عليه السلام بردم. آن حضرت در حال نماز بود، وقتى
مرا ديد نمازش را كوتاه كرد و با مهربانى و عطوفت به من گفت: نيازى دارى؟
من گزارش كار مأمورش را به آن حضرت دادم.
گريست و آنگاه فرمود: خداوندا، تو بر من و آنها گواهى
كه هيچ گاه آنها را بر ستم كردن بر بندگانت يا چشم پوشى از حقّت امر نكردم. سپس از
جيب خود قطعه پوستى بيرون آورد و روى آن نوشت:
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 288