نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 33
انسانها را ديدى بگو من براى خداى رحمان روزه نذر كردهام
بنابراين امروز با انسانى سخن نمى گويم. [1]
مريم كه با اين تسليت دلش آرام گرفته بود، فرزند را در
آغوش گرفت و به سوى خويشان خود آمد. آنها مريم را به باد سرزنش گرفتند كه اى مريم عجب
كار زشت و شگفت آورى كردى! اى خواهر هارون! پدرت كه مرد بدى نبود و مادرت نيز بدكاره
نبود.
سخنان نيش دار بنى اسرائيل همچون تيرهاى آتشين، بر روح
مريم مىنشست ولى مريم بنا به توصيه فرزندش همچنان ساكت بود وبا اشاره آنان را براى
جواب گرفتن به طفل حواله مىكرد. آنها اظهار تعجب كردند كه چگونه با طفل در گهواره
سخن بگويند كه طفل شيرخوار به اذن خدا به سخن آمد و فرمود:
من بنده خدايم، مرا كتاب داده و پيامبر قرار داده و هر
جا كه باشم با بركتم كرده است و به نماز و زكات در طول عمر سفارش كرده و مهربان به
مادر قرار داده و جبّار و شقى قرارم نداده است. سلام بر من روزى كه تولد يافته و روزى
كه بميرم و روزى كه برانگيخته شوم. [2]
بدين صورت حضرت عيسى بر پاكى و طهارت مادر خود شهادت داد.
[3]
آرى اين بانوى بزرگ شايستگى آن راپيدا كرد تابه خواست
خدا مادر پيامبرى بزرگ چون عيسى عليه السلام گردد.