نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 94
حضرت فرمود: خواب نيكويى ديده اى. آسوده باش؛ همانا از
فاطمه عليها السلام فرزندى متولد مى شود كه نگهدارى و پرستارى آن به عهده تو خواهد
بود.
وقتى ابا عبداللّه عليه السلام متولد شد، امّ ايمن قُنداقه
او را خدمت رسول اللّه صلى الله عليه و آله آورد. آن حضرت فرمود:
امّ ايمن، اين تعبير همان خواب توست، بدان كه حسين 7 پاره
تن من است. [1]
امّ ايمن، در مسأله غصب «فدك» شهادت داد كه پيامبر صلى
الله عليه و آله، فدك را به زهرا عليها السلام بخشيده است. [2]
امّ ايمن، به اندازه اى به فاطمه زهرا سلام الله عليها
علاقهمند بود كه وقتى زهرا عليها السلام دنيا را وداع گفت، امّ ايمن نتوانست جاى خالى
او را ببيند؛ از اين رو، از مدينه بيرون آمد و به جانب مكّه روان شد. در بين راه، عطش
شديدى به وى دست داد، به طورى كه نزديك بود هلاك شود، پس دست به سوى آسمان بلند كرد
و گفت:
اى خدا! من خادم فاطمه زهرا هستم، آيا- با اين وجود- مرا
از تشنگى، هلاك مىكنى؟
وقتى اين جمله را گفت، خداوند، دلوى پر از آب از آسمان
نازلكرد و امّ ايمن ازآب آن دلو نوشيد و به سبب آن، مدّت هفت سال، احتياج به آب و
غذا پيدانكرد. مردم براى امتحان وى، در روزهاى بسيار گرم، او را