نام کتاب : تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه نویسنده : وفا، جعفر جلد : 1 صفحه : 39
سوزان را بچشيد.»
آنها كه فقر را به خدا نسبت مىدادند، يهود
مدينه در زمان رسول خدا بودند و در اين عصر پيامبرانى نبودند تا يهود حجاز، آنان
را كشته باشند. ولى اين آيه، افزون بر نسبت فقر به خدا قتل انبياء را نيز به يهود
نسبت مىدهد در حالىكه اين جنايت از نياكان آنها سر زده بود نه از خود آنها، با
اين وصف خداوند عملكرد نسل گذشته را به زمان حاضر نسبت مىدهد. بلكه نسل آينده را
نيز به شرط رضايت بر عمل انجام يافته، به زمان حاضر لاحق مىكند و يكى مىداند. [1]چنانكه
حضرت نوح عليه السلام بر نسل آينده نيز نفرين مىكند و عذاب نازل شده بر نسل حاضر
را براى نسل آينده نيز مىخواهد و مىگويد:
(رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْارْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً انَّكَ
انْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا الَّا فاجِراً كَفَّاراً)[2]
پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روى زمين
مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند و جز پليد كار
ناسپاس نزايند.
مجموع اينها نشان مىدهد كه قرآن نسل موجود
را به گذشته و آينده پيوند مىدهد و بطور كُلّى نسلهاى جامعه را چه در بعد افقى و
عرضى، چه در بُعد عمودى و طولى با يكديگر مرتبط مىداند و در مسؤوليت محاسبه و
مؤاخذه، شخصيّتِ واحد تلقى مىكند و اين اصل مهمّ و حياتى از اصولى است كه قرآن
كريم بنيان نهاده و در تحليل و بررسى تاريخ ملتها اثر زياد و نقش مؤثّرى دارد. [3]
نهجالبلاغه نيز چون قرآن، در بيشتر موارد
مخاطبانش را بهعنوان «امّت» مىخواند و آن را داراى شخصيت مستقلّ مىداند؛ در اين
رهگذر كافى است به واژهها و اصطلاحاتى كه نمايانگر وحدت شخصيت امّت است و در اين
كتاب عظيم بهكار رفته دقّت كنيم. همانند: