نام کتاب : تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه نویسنده : وفا، جعفر جلد : 1 صفحه : 50
ماهيّت معنوى تاريخ
ازديدگاه قرآن، تاريخ تنها يك پديده سياسى
يا اقتصادى نيست بلكه مسائل اقتصادى در مسائل سياسى تأثير متقابل دارند؛ تاريخها و
تمدنها و جامعهها نيز در هم مؤثرند؛ تأثير و تأثر متقابل عقيده و اخلاق در انسان
را نبايد فراموش كرد؛ نبايد تاريخ را بطور كلى يك بعدى و به صورت انتزاعى ديد و آن
را برگرفته از اقتصاد و سياست يا خلقيات و روحيّات دانست، بلكه بايد عناصر و اصول
مختلف را براى درك ماهيّت انسانى و فطرى تاريخ مورد بررسى قرار داد. اگر در سوره
يوسف دقيق شويم، به تاريخ جامع و كاملى بر مىخوريم كه عناصرى همانند: عقيده، عصبيّت،
انتخاب، مبارزه، هجرت، اشرافيّت، غرايز نفسانى، خودسازى، اقتصاد و اخلاق، سازنده و
تشكيل دهنده آن است. [1]
آيات تاريخى قرآن، نشانگر اين واقعيت است كه
حركت تاريخ يك امر جبرى و بدون نقش انسان نيست؛ زيرا انسان موجودى مختار، انتخابگر
و پرتحرك و سازنده است كه مىتواند روند جامعه و تاريخ را عوض كند. از نظر قرآن هر
كس مسؤول كار خويش است و تاريخ و جامعه انعكاسى از عملكرد انسان:
(تِلْكَ امَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ
وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ)[2]
آنها امتى بودند كه درگذشتند. آنچه كردند،
براى خودشان است؛ و آنچه هم شما كردهايد، براى خودتان است؛ و شما مسؤول اعمال
آنها نيستيد.
چهره تاريخى و اجتماعى انسانها را با اصول
فطرى بايد شناخت. اگر تاريخ بشريت را در امور مادّى جستجو كنيم مقام انسان را
پايين آورده و آن را مساوى ماشين يا حيوان تلقى كردهايم. چه بسيار شاعران، اديبان
و حكيمانى كه در خصوص قداست انسان و مقولههاى آزادى، عشق، كرامت و شرافت ذاتى بشر
كه با هيچيك از ابعاد مادى سنجيده