نام کتاب : تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه نویسنده : وفا، جعفر جلد : 1 صفحه : 83
نهجالبلاغه و قانونمندى
تاريخ
در نهجالبلاغه گفتارهايى است كه بر
قانونمندى تاريخ دلالت مىكند از جمله:
«عِبادَاللَّهِ انَّ الدَّهْرَ
يَجْرى بِالْباقينَ كَجَرْيِهِ بِالْماضينَ لا يَعُودُ ما قَدْ وَلَّى مِنْهُ وَ
لا يَبْقى سَرْمَداً مافيهِ اخِرُ فَعالِهِ كَاوَّلِهِ مُتَشابِهَةٌ امُورُهُ
مُتظاهِرَةٌ اعْلامُهُ» (1)
اى بندگان خدا روزگار بر باقيماندگان همانگونه
مىگذرد كه بر پيشينيان گذشت. آنچه از آن گذشته، باز نمىگردد و آنچه در آن است،
جاويدان نمىماند. آخرين كارش همچون اولين كار اوست، كارهايش شبيه يكديگر و
نشانههايش روشن و آشكار است.
هر چند جريانهاى تاريخى، قضاياى شخصى هستند
و قابليّت بازيابى مجدد را ندارند ولى قوانين برگرفته از آنها همواره و همهجا
حاكميت دارد و غفلت از آنها خسارت عظيمى بهبار مىآورد. بههمين دليل اميرمؤمنان
عليه السلام در نهجالبلاغه، گوشههايى از جريانها و حادثههاى تاريخى و اصول حاكم
بر تاريخ را يادآور مىشود و از پيروانش مىخواهد كه از سرنوشت امّتهاى گذشته عبرت
گيرند و پند بياموزند، زيرا همان سنّتها و نواميسى كه بر پيشينيان حكومت مىكرد،
در تمام جوامع بشرى جريان خواهد داشت. (2)
پاسخ به يك پرسش
آيا شخصى بودن جريان تاريخ، با قانونى بودن
عناصر تشكيل دهنده آن منافات ندارد؟ پس قانونمندى تاريخ را چگونه مىتوان تحليل
كرد؟
رويدادهاى تاريخى اختصاص به دوران مخصوص،
قوم و ملّت مشخّصى ندارد.
تاريخ مانند موجوديّت شخصى انسان است كه از
آغاز تكوّن وجود او تا پايان زندگىاش يك شخص معين است ولى هر يك از اجزاء عناصر
تشكيل دهنده او در پيدايش و استمرار خود، تابع قوانين مخصوص به خود مىباشد. تعيّن
و تشخّص طبيعى خون و گوشت و اعصاب و ديگر اجزاى بدن آدمى با اينكه هر يك از آنها،
هم در تكوّن و هم در استمرار، پيرو