نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 102
روز ديگر
اميرمؤمنان عليه السلام رسيد و در نزديكى معاويه فرود آمد. [1]
جلوگيرى از آب!
اميرالمؤمنين
عليه السلام هر چه تلاش كرد مكان مناسبى را بيابد كه بتواند به فرات دسترسى پيدا
كند نيافت، تنها يك راه وجود داشت كه آن را هم «ابوالأعور» با چهل هزار نيرو مسدود
كرده بود و از ورود سپاهيان اسلام بدانجا جلوگرى مىكرد.
لشكريان
اسلام مدّتى تحمل كردند ولى بالأخره تشنگى بر آنان فشار آورد. از امام عليه السلام
كسب تكليف كردند. حضرت «صَعْصَعَةِ بْنِ صوُحان» را نزد معاويه فرستاد و به او
پيغام داد:
«در اين
راهى كه قدم گذاردهام، دوست ندارم پيش از مذاكره و اتمام حجّت، با تو بجنگم. ولى
پيشتازان سپاه تو با آغاز كردن جنگ (و حمله به مقدمه سپاه ما و جلوگيرى از آب
فرات، ستيز و جدال در پيش گرفتهاند. به نيروهاى خود دستور ده از مسير آب كنار روند
تا با هم درباره امرى كه بدينجا آمدهايم گفتگو كنيم. در عين حال، اگر مايلى هدف
اصلى را رها كنيم و بر سر آب با يكديگر بجنگيم تا آب از آن پيروزمند باشد بحثى
نيست.»
معاويه
پس از دريافت «پيام» با يارانش مشورت كرد. برخى گفتند: همانگونه كه آنان آب را بر
روى عثمان بستند، تو نيز چنين كن تا از تشنگى هلاك شوند. ولى «عمروعاص» اين كار را
بى فايده دانست و گفت: «على عليه السلام تشنه نخواهد ماند در حالى كه تو سيراب
باشى تو خود مىدانى كه او دلاورى بىباك است و مردم عراق و حجاز همراه او هستند.
من و تو از او شنيدهايم كه- روزى كه خانه فاطمه عليها السلام را تفتيش مىكردند-
مىگفت: اگر چهل نفر همراه من بود قيام مىكردم». [2]