نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 160
تكبير
گفت و فرمود: «اللَّه اكْبَرُ، صَدَقَ رَسوُلُ اللَّهِ». [1]
تلاش براى بازدارى از جنگ
دو سپاه،
در كنار آب نهروان رو در روى هم قرار گرفتند. اميرمؤمنان عليه السلام پيش از آغاز
نبرد تمام تلاش خود را براى جلوگيرى از خونريزى بكار برد، بدين شرح:
1. از
آنان خواست قاتلان «عَبْدُاللَّهِ بن خُبّاب» و ساير شهدا را تسليم كنند. تا دست
از آنان بردارد و رهسپار شام گردد. آنان همگى خود را قاتل معرفى كردند و افزودند:
«ريختن خون شما و آنان را روا مىدانيم». [2]
2.
پيشنهاد كرد: چه كسى حاضر است قرآن را بردارد و اين گروه را به كتاب خدا دعوت كند؟
جوانى از طايفه «بنى عامِر» اعلام آمادگى كرد. قرآن را گرفت و خوارج را بدان دعوت
كرد. خوارج وى را تيرباران كردند و در حالى كه صورتش هدف تيرهاى زيادى قرار گرفته
بود به سوى امام عليه السلام بازگشت و پس از لحظاتى به شهادت رسيد. [3]
3. علاوه
بر سخنانى كه ياران اميرمؤمنان عليه السلام همچون «قَيْس بن سعد» و «ابوايُّوب
انصارى» به عنوان اتمام حجّت، در برابر خوارج ايراد كردند، خود امام عليه السلام
نيز براى آخرين بار خطاب به آنان فرمود:
«من شما
را بيم مىدهم، مبادا فردا مورد لعنت امّت اسلامى قرار گيريد، در حالى كه
جسدهايتان در كنار اين نهر روى زمين افتاده باشد، بدون اينكه (براى اقدام خود به
دليلى استوار و يا سنّتى استناد كرده باشيد.»
سپس
ماجراى تأسّف بار حكميّت و نقش خود و خوارج را در اين رابطه و تخلّف و سرپيچى آنان
از دستور خويش را بيان فرمود. و افزود:
«هر چند
حَكَمين با كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت ورزيدند و بر پايه
تمايلات نفسانى خويش حكم كردند؛ ولى ما بر همان روش سابقمان هستيم.