نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 159
اميرمؤمنان
عليه السلام با شنيدن اخبار جناين بار خوارج- كه به شمّهاى از آن اشاره شد- رها
ساختن آنان را روا نديد؛ زيرا اين بار مسأله اظهار عقيده نبود؛ بلكه اخلال به
امنيّت اجتماعى و قيام مسلحانه عليه حكومت حقّ بود؛ از اين رو، تصميم خود را عوض
كرد.
قتل
«عَبْدُاللَّهِ بنِ خُبّاب» چنان بر اميرمؤمنان عليه السلام گران آمد كه در برابر
خوارج كه اقرار كردند ما همه قاتل اوييم- فرمود:
«به خدا
سوگند! اگر تمام مردم روى زمين، خود را شريك قتل او بدانند و من توانايى قصاص
داشته باشم همه را خواهم كشت». [1]
اميرمؤمنان
عليه السلام براى كسب اطلاعات بيشتر «حارثِ بن مُرَّه» را نزد خوارج فرستاد.
خوارج او
را كشتند. اين اقدام، بيش از پيش، سپاهيان را خشمناك و متأثّر كرد. فرياد زدند:
«اى
امير مؤمنان! آنان را رها مىكنى تا پشت سر ما هر چه خواستند بر سر ناموس و اموال
ما بياورند؟ نخست ما را به سوى آنان ببر پس از فراغت از آنان، به سوى دشمن «شامى»
خواهيم رفت.»
امام
عليه السلام نيز پذيرفت و سپاه خود را براى تعقيب خوارج از «پل» [2] گذراند و به
سمت دَيْرِ ابوموسى حركت كرد و در ساحل فرات در سرزمين «نَهْرِوان» [3] فرود آمد.
در مسير،
به امام عليه السلام گزارش شد كه خوارج از «پل» عبور كردهاند. اميرمؤمنان عليه
السلام براى تحكيم عقيده يارانش و آگاهى آنان از عظمت معنوىاش، پرده از روى يك
راز غيبى برداشت و فرمود:
«قتلگاه
آنان اين سوى نهر است. سوگند به خدا در اين پيكار ده تن از آنان نجات پيدا
نمىكنند، از شما نيز ده نفر كشته نمىشوند.» [4]
هنگامى
كه سپاه به نزديك نهر رسيد، معلوم شد كه خوارج از آب نگذشتهاند. امام عليه
السلام
[1] - واللّهِ لَوْ اقَرَّ اهلُ الدُّنيا كُلّهُم بِقَتْلِه
هكذا و انا اقْدِرٌ على قَتْلِهِم بِهِ لَقَتَلْتَهُم. شرح نهج البلاغه خوئى، ج4، ص 128 و
ابن ابىالحديد، ج 2، ص 282
[2] -پل (رود طبرستان كه ما بين حَلْوان و بغداد بر
جاده خراسان بوده است. (مروج الذهب، ج2، ص 405
(3-نهروان،
نام سه دهكده بود كه در طول هم قرار داشت و با قيد اعلى و اوسط و اسفل تفكيك مىشد
و بين «واسط» و «بغداد» قرار داشت