نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 163
درس 15 مارقين: جنگ نهروان: درگيرى دو سپاه
به رغم
تلاشهاى اميرمؤمنان عليه السلام براى صلح، باقى مانده خوارج كه بالغ بر چهار هزار
نفر مىشدند تحت فرماندهى «عَبْدُاللَّهِ بنِ وَهَب»، همچنان بر عقيده باطل خود و
لزوم نبرد پافشارى مىكردند و فرياد مىزدند:
«الرَّواحَ،
الرَّواح الَى الْجَنَّةِ»
پيش به
سوى بهشت.
و بر
سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام حمله بردند. [1]
حضرت
امير عليه السلام نيز صفهاى سپاه خويش را آراست. ميمنه را به «حُجْرِ بنِ عَدىّ» و
ميسره را به «شَبَثِ بنِ ربعى» و فرماندهى سواره نظام را به «ابو ايُّوب انصارى» و
پياده نظام را به «ابوقُتاده» داد. «قَيْس بن سعد» را نيز فرمانده مردم مدينه- كه
حدود هشتصد نفر بودند- كرد و خود در قلب لشكر قرار گرفت. [2]
تيراندازى
از سوى خوارج آغاز شد. زمانى كه پيكر آغشته به خون فردى را نزد امام عليه السلام
آوردند، فرمود:
«اينك
كشتن اين قوم بر ما روا شد. بر آنان يورش بريد». [3]
دو سپاه
به هم درآويختند. در آغاز، گرچه سواره نظام سپاه اسلام بر اثر سنگينى حمله دشمن،
از موضع خود عقب نشست و صفش از هم جدا شد و خوارج چون تيرى از ميان آن، وارد شدند
و به عزم قلب سپاه پيش تاختند؛ ليكن چند لحظه بيش نگذشت كه وضع دگرگون شد.
تيراندازان- ستونى كه از پيش در مواضع مشخصى پس از سواره نظام، قرار داده شده
بودند- آنان را هدف تيرهاى خود ساختند و غافلگيرشان كردند؛ بگونهاى كه
[1] - الامامة
و السياسة، ج1، ص 128، كامل ابن اثير، ج3، ص
346 و تاريخ طبرى، ج5، ص 86