نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 167
امام
عليه السلام دوباره در جمع مردم برخاست و فرمود:
«بندگان
خدا! چرا هر وقت فرمان مىدهم به زمين مىچسبيد؟ مگر به جاى آخرت به زندگى دنيا دل
خوش كردهايد و به جاى عزّت به ذلّت و زبونى تن دادهايد!؟ چرا وقتى به جهاد دعوتتان
مىكنم چشمانتان مىگردد؟ گويى به حال مرگ هستيد. انگار كه دلهاتان آشفته است كه
نمىفهميد و چشمانتان بسته است كه نمىبينيد. آفرين بر شما كه به هنگام فراغت
شيران بيشهايد، ولى وقتى به جنگ فراخوانده مىشويد روبهان گريزان را مىمانيد! من
به شما اعتماد ندارم.» [1]
نصب مالك به استاندارى مصر
«مالك
اشتر» يكى از سران با نفوذ و فرماندهان قدرتمند اميرمؤمنان عليه السلام و از ياران
آن حضرت بود. وى پس از قتل عثمان، نخستين كسى بود كه با اميرمؤمنان عليه السلام
بيعت كرد و با ناراحتى گفت:
«آيا پس
از سه نفر باز هم حاضر نيستى زمام امر را به دستگيرى؟» [2]
روز بعد
در حضور مردمى كه براى بيعت به مسجد آمده بودند، گفت:
«اين
وصىّ پيامبران، وارث علم انبياء، كسى كه آزمايشش بزرگ بوده، كتاب خدا به ايمان او
و رسول خدا به بهشت رضوان شهادت دادهاند. كسى كه فضائلش به مرحله كمال رسيده است
و در سابقه نيك و دانشش، گذشتگان و آيندگان شك نكرده و نخواهند كرد. بپاخيزيد و با
وى بيعت كنيد!» [3]
و پس از
آن در تمام صحنهها با دلاورى بىنظير خود در كنار اميرمؤمنان عليه السلام حضور
داشت. نفوذ و تأثير سياسى او را نيز مىتوان از فرمانى كه امام عليه السلام هنگام
نصب او به حكومت مصر نوشت و نيز از نامههاى آن حضرت خطاب به او و مراكزى كه
فرمانروايى آنجا را بر عهده گرفت، به دست آورد. [4]
پس از
جنگ صفّين و جريان حَكَميّت بر اثر ضعف تدريجى و تشتّتى كه در سپاه عراق پديد آمد
مردم- به ويژه در نقاط دور دست- كم كم نشاط خود را در پايدارى و جنگ با
[1] - كامل
ابن اثير، ج3، ص 349، تاريخ طبرى، ج5، ص
90، الامامة و السياسة، ج1، ص 129، و
الغارات، ج1، ص 35