نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 177
گفتم پيش
از آنكه با شما بجنگند، با آنان نبرد كنيد ولى شما سستى به خرج داديد و تكليف
جهاد را به گردن يكديگر افكنديد تا آنكه از اطراف، پى در پى مورد حمله و غارت قرار
گرفتيد و سرزمينهاى شما را مالك شدند. اين، مرد غامدى است كه با سربازانش به شهر
«انْبار» حمله كرده و «حَسّانِ بنِ حَسّانِ بَكْرى» فرمانار آن شهر را كشته و
سربازان شما را از پايگاههايشان بيرون رانده است.
به من
خبر رسيده كه يكى از آنان به خانه زن مسلمان و اهل كتاب تَحْتُالْحِمايه
مسلمانان، وارد شده و زينت آلات آنان را از تنشان بيرون آورده است، سپس با غنيمت
فراوان بازگشتهاند؛ بدون اينكه حتى يك نفر از آنان زخمى گردد و يا قطره خونى از
آنان ريخته شود. اگر به خاطر اين حادثه، مسلمانى از روى تأسف بميرد، بجاست و هرگز
قابل سرزنش نخواهد بود» [1].
عبدِاللَّهِ بنِ مَسْعَدَه
عبداللَّه،
در ابتدا از علاقمندان به امام عليه السلام بود؛ ولى به خاطر دنياپرستى پس از
مدّتى جذب معاويه شد و در رديف سرسختترين دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام درآمد.
معاويه،
او را با هزار و هفتصد نفر سوى «تَيْماء» [2] فرستاد و فرمان داد:
«به هر
آبادى كه رسيدى زكاتشان را بگير و هر كس امتناع كرد او را بكش».
عبداللَّه
از شهرهاى مدينه و مكّه گذشت. چون خبر به امام عليه السلام رسيد «مُسَيِّبِ بنِ
نَجَبَهِ فَزارىّ» را با دو هزار تن به مقابله او فرستاد. دو سپاه در «تَيْماء» رو
در روى هم قرار گرفتند و پس از درگيرى و مجروح شدن فرمانده شامى، سرانجام ابن
مَسْعَدَه شبانه به سوى شام گريخت. [3]