قراين و
شواهد گوناگون از قبيل: سخنرانيهاى تحركآميز سران سپاه، مجهز كردن لشكرى بالغ بر
سى هزار نفر، ارسال پيامهاى كتبى و شفاهى برخى از آنان براى سران قبايل، و حتى
شهرهاى مختلف و دعوت آنان به شورش، اشغال نظامى بصره و كشتن عدّهاى ازمسلمانان، و
دستگير و شكنجه كردن استاندار و همه گواه بر اين بود كه سران لشكر مخالف هدفى جز
جنگ و ساقط كردن حكومت اميرمؤمنان عليه السلام، ندارند. و طبيعى بودكه نصايح
دلسوزانه و اقدامات صلح طلبانه آن حضرت بر دلهاى آنان اثر نكند.
از اين
جهت پس از تيراندازى به سوى سپاه اميرمؤمنان عليه السلام و كشتن چند نفر از
سربازان، حمله رااز راست و چپ آغاز كردند.
اميرمؤمنان
عليه السلام به پرچمدار سپاه «محمّد بن حنفيه» دستور داد به قلب سپاه دشمن حمله
كند؛ ولى او در برابر باران تيرها كه پيش چشم او را تيره و تار كرده بود كمى مكث
كرد.
امام
عليه السلام خطاب به فرزندش فرمود: چرا پيش نمىروى؟ محمد علّت توقف خود را باز
گفت.
اميرمؤمنان
عليه السلام پرچم را از دست فرزندش گرفت و خود بسان شير غرّان بر دشمن يورش برد و
آنان را مانند خاكسترى كه دچار تندبادى شده باشد پراكنده كرد. [2]
ولى
طوايفى از اعراب همچون «ازْدْ»، «بَنى ناجِيَه» و «بَنى ضَبَّه»، در اطراف «جمل»
فرماندهى متمركز شده، فداكارى فوق العادهاى در يارى جنگ افروزان از خود نشان
دادند.
لشكر
عايشه بر خلاف معمول پرچم نداشت و پرچمش همان «شتر» بود كه پيشاپيش حركت مىكرد و
با اين كار به سپاهيان روحيه مىداد و تا آن شتر سرپا بود دشمن هيچ
[1] - مروج
الذهب، ج2، ص364، تاريخ يعقوبى، ج2،
ص182، انساب الاشراف، ج2، ص248، الجمل
ص204 و شرح ابن ابى الحديد، ج9، ص113
[2] - مروج الذهب، ج2، ص366،
الجمل، ص183، تاريخ طبرى، ج4، ص514،
سيرة الائمة الاثنى عشر، ج1، ص457 و شرح ابن ابى الحديد،
ج1، ص257
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 80