نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 91
چون
مىگويند: على بن ابيطالب عليه السلام او را كشته و قاتلان او را پناه داده است. [1]
موجبات سركشى
در اينجا
لازم است هر چند به طور اختصار به برخى علل و انگيزههاى طغيان و سركشى معاويه در
برابر حكومت اميرمؤمنان عليه السلام اشاره كنيم.
- كينه
توزى
بنى اميّه
و در رأس آنان «معاويه» نسبت به خاندان «هاشم» به ويژه پيامبر اسلام صلى الله عليه
و آله و اميرمؤمنان عليه السلام كينه فوق العادهاى داشتند كه از زمان رسالت
پيامبر صلى الله عليه و آله و برخوردهاى پس از آن سرچشمه مىگرفت. چندان كه
«معاويه» از عظمت نام رسول خدا صلى الله عليه و آله رنج مىبرد. داستان ذيل حاكى
از اين واقعيّت است:
«مُطَرَّفِ
بْنِ مُغِيْرَه» نقل مىكند:
پدرم با
معاويه رفت و آمد داشت و هر بار كه به خانه مىآمد از فكر و هوش او سخن مىگفت.
شبى آمد ولى آن قدر ناراحت بود كه غذا نخورد. گفتم چراناراحتى؟ گفت: امشب از نزد
كافرترين و خبيثترين مردم آمدم. گفتم: چه شده است؟ گفت: (نزد معاويه بودم و چون
خلوت شد به وى گفتم: اى اميرمؤمنان! سنى از تو گذشته و پير شدهاى، خوب است (اينك
به عدل رفتار كرده، نيكى را گسترش دهى و به برادرانت از بنىهاشم نظر افكنى و با آنان
صلحه رَحم كنى زيرا آنان چيزى ندارند كه از آن بترسى. (علاوه بر آنكه اين كار موجب
بقاى ياد تو و حصول اجر مىگردد.
معاويه
گفت: هرگز، هرگز! به اميد بقاى چه نام نيكى باشم. برادر «تيم» (ابوبكر به حكومت
رسيد و عدالت پيشه نمود و كرد آنچه كرد، ولى وقتى فوت كرد، يادش نيز از بين رفت.
فقط بعضى مىگويند: ابوبكر. سپس برادر «عدى» (عمر حكومت كرد و ده سال آستين بالا
زد و كوشيد. ولى پس از مرگش نامش نيز