نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 92
نابود
شد. تنها برخى مىگويند: عمر. ولى همه روزه به نام فرزند «ابى كَبْشَه» (محمد بن
عبداللَّه صلى الله عليه و آله پنج بار فرياد زده مىشود «اشْهَدُ
انّ مُحَمَّداً رَسوُل اللَّهِ» با اين وصف چه عمل و يادى از من باقى
مىماند. به خدا سوگند، زير خاك خواهم رفت و نامم دفن خواهد شد.» [1]
- حب
رياست
معاويه
مىدانست كه اميرمؤمنان عليه السلام او را در منصب خود باقى نمىگذارد زيرا آن
حضرت هميشه مخالف ظلم و استبداد بوده و حكومت را براى برپا داشتن عدل پذيرفته است.
او با
شناختى كه از اميرمؤمنان عليه السلام داشت مىدانست علاوه بر اينكه بايد از حكومت
شام چشم بپوشد اموالى را كه در طول مدّت حكومت عثمان اندوخته نيز بايد به
بيتالمال برگرداند و باقيمانده عمر خود را همچون يك فرد عادى در گوشهاى سپرى كند
و اين مطلب براى او قابل تحمل نبود.
از اين
رو، وى در طول حكومت خود در «شام» به عنوان كارگزار و نماينده حكومت مركزى رفتار
نمىكرد؛ بلكه اساس و بنيان يك حكومت مستقل را براى خويش پىريزى كرده بود تا
بتواند طبق دلخواه خود بر مردم سلطنت كند و حتى در خاندان خويش براى فرزندانش به
ارث بگذارد.
- شورش
ناكثين
شورش
«ناكثين» راه را براى خونخواهى عثمان باز كرد و گرنه براى معاويه دشوار بود كه
بتواند اتحاد كلمهاى كه ميان مسلمانان به وجود آمده و نظم و آرامشى كه بر اغلب
مناطق اسلامى حكم فرما شده بود، بر هم ريزد و جرأت مقابله با تمام مسلمانان را
پيدا كند.
[1] - شرح ابن
ابى الحديد، ج5، ص 129. برخى جمله آخر سخن معاويه را چنين
معنى كردهاند: «سوگند به خدا تا نام رسول خدا را دفن نكنم از پاى نخواهم نشست»
ولى ظاهراً - با توجّه به قراين موجود در اين گفتگو - معنايى كه در متن شده
مناسبتر است.
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 92