على رغم
اينكه امير مؤمنان عليه السلام كوشش مىكرد، مشكلى به نام معاويه با مسالمت حلّ
شود و او بدون خونريزى، در برابر حقّ و عدالت تسليم گردد، «معاويه» با جدّيت تمام
سعى در بر هم زدن اوضاع و ايجاد دو دستگى و اختلاف در ميان مسلمانان داشت و تلاش
مىكرد براى تقويّت توان سياسى خود، از طريق نوشتن نامه براى افراد سرشناس و رؤساى
قبايل- به حجاز نيز دست يابد.
در اين
باره با «عمر و عاص» مشورت كرد و افزود با اين كار به يكى از دو نتيجه مىرسيم:
يا به
مقصود خود مىرسيم و آنان را همراه خويش مىكنيم. و يا حداقل دچار شك و ترديد
مىشوند و از يارى رساندن به على عليه السلام باز مىمانند.
«عمروعاص»
اين كار را غير مؤثر دانست؛ چون معتقد بود اين افراد يا از ياران على عليه السلام
هستند، در اين صورت نوشتن نامه بينش آنان را زيادتر مىكند، و يا متمايل به عثمان
هستند كه نامه بيش از آنچه كه هستند در آنان تأثيرى نمىكند. و اگر جزو
كنارهگيران باشند آنها نيز به على بيش از تو اطمينان دارند.
ولى
معاويه همچنان بر تصميم خود جدّى بود. سرانجام مشتركاً نامهاى به مردم مدينه
نوشتند و در آن اميرمؤمنان عليه السلام را متّهم به قتل عثمان كردند و از او
خواستار تسليم قاتلان خليفه شدند و از مردم مدينه- در اين رابطه- تقاضاى كمك
كردند. [1]
علاوه بر
نامه فوق، نامههاى خصوصى نيز براى افراد سرشناسى كه از اميرالمؤمنين عليه السلام
كنارهگيرى كرده بودند مانند سَعْدِ بْنِ ابى وَقّاص، عَبْدُاللَّهِ بْنِ عُمَر و
مُحَمَّدِ بْنِ مَسْلَمَه نوشت.
معاويزه
با اين كار مىخواست حكومت حضرت على عليه السلام را از درون متزلزل سازد و با
[1] - وقعه
صفين، ص 62 - 63 و شرح ابن ابى الحديد، ج3، ص
109
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 95