ابن
عبّاس نيز «ابُوالْاسْوَدِ دُئِلى» را به جانشينى خود در بصره گذاشت و به همراه
لشكرى متشكل از پنج تيپ در «نُخَيلَه» به اميرمؤمنان عليه السلام پيوست. [2]
اميرالمؤمنين
عليه السلام پس از تعيين فرماندهان و تنظيم نيروها «زياد بن نَضْر» (فرمانده تيپ
مَذْحِجْ و اشعريان و شُرَيْحِ بْنِ هانى را خواست و پس از تذكّرات و سفارشهاى
لازم، آنان را همراه دوازده هزار سرباز، پيشاپيش فرستاد و دستور داد: گزارشها و
اخبار را به حضرت برسانند. [3]
حركت به سوى صفّين
به دنبال
عزيمت پيشتازان سپاه، اميرمؤمنان عليه السلام نيز روز چهارشنبه پنجم شوّال، سال 36
هجرى با لشكر عظيمى كه تعدادشان (به اضافه پيشروان نود هزار نفر مىشد [4]
«نُخَيْلَه» را به عزم صِفّين ترك كرد.
پس از
رسيدن سپاه اسلام به ساحل فرات، گروهى پيشنهاد كردند براى اتمام حجّت و دعوت
معاويه به ترك لغزشهايش، صلاح است نامهاى به او نوشته شود. حضرت على عليه السلام
به پيشنهاد آنان ترتيب اثر داد و براى چندمين بار نامه نصيحتآميزى براى او نوشت.
در بخشى
از نامه امام عليه السلام آمده است:
«اى
معاويه! سزاوارترين فرد به مقام خلافت كسى است كه از همه به پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله نزديكتر و به كتاب خدا و احكام اسلام داناتر باشد پيش از همه اسلام
آورده، و بيشتر و بهتر از هر كس جهاد كرده باشد من شما را به كتاب خدا و