responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 126

مسلمانان كمك شود و يا از طريقى موادّ غذايى به دست آنان رسد. [1] روى اين جهت در غيرماههاى حرام جز پنهانى و با كمال دشوارى چيزى به آنان نمى‌رسيد.

گشايش الهى

سه سال بدين منوال گذشت و مسلمانان در اين مدّت روزهاى دشوارى را سپرى كردند؛ امّااين درس بزرگ را نيز به قريش دادند كه در راه حفظ آرمان و مكتبشان حاضرند سخت‌ترين فشارها و مشكلات را تحمّل كنند، امّا تسليم و سازش هرگز!

سرانجام خداوند وسيله گشايش را برايشان فراهم ساخت. جبرئيل بر پيامبر (ص) نازل شد و گفت: خداوند موريانه را مأمور كرد تا عهدنامه قريش را بخورد. تنها جايى كه در آن نام خداست باقى مانده است.

رسول خدا (ص) موضوع را به عمويش ابوطالب خبر داد. ابوطالب- كه به گفته برادرزاده خود ايمان كامل داشت- براى اعلام اين خبر غيبى به قريش، به سوى مسجد الحرام رفت.

قريش به ديدن ابوطالب از هر طرف به سوى او شتافته و گراميش داشتند. آنان مى‌پنداشتند كه ابوطالب از رنج و دشوارى زندگى در «شِعب» به ستوه آمده و به انگيزه سازش به سوى آنان روى آوره است؛ از اين رو، گفتند:

«ابوطالب! آيا آمده‌اى تا عهد خويشاوندى را به يادآورى و در دفاع از برادرزاده‌ات بيش از اين لجاجت نوروزى و او را به ما تسليم كنى؟»

ابوطالب گفت:

«به خدا سوگند، براى اين نيامده‌ام؛ ليكن فرزند برادرم از جانب خدايش به من خبر داده است كه موريانه تمام عهدنامه را خورده است جز پاره‌اى كه در آن نام خداست. و او به من دروغ نمى‌گويد. حال آن را بياوريد. اگر ديديد


[1] . اعلام الورى، ص 60

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 126
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست