responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 139

آنان‌ توسط عداس غلامشان كه مسيحى بود مقدارى انگور براى پيامبر (ص) فرستادند.

عداس كه دريافت وى رسول خداست به آن حضرت ايمان آورد و دست و پايش را بوسيد، وقتى نزد اربابانش بازگشت به او گفتند: چرا چنين كردى؟ او گفت: زيرا در روى زمين شخصى از او بهتر و والاتر نيست. [1]

سفر رسول خدا (ص) به «طائف» هر چند دستاورد محسوس و ملموسى جز ايمان آوردن عداس نداشت، ولى آن حضرت موفق شد تا حدودى جوّ مسمومى را كه بر اثر تبليغات سوء مشركان قريش مبنى بر مجنون بودن، ساحر بودن و كاهن بودن او به وجود آمده بود، دگرگون سازد و زمينه را براى نفوذ اسلام در اين ناحيه- پس از رفع موانع- آماده نمايد. [2]

ديدار با مردم يثرب‌

رسول خدا (ص) با آنكه از سوى قريش سخت تحت فشار و اذيّت و آزار قرار داشت، از هيچ فرصتى براى تبليغ آيين خود و هدايت آن مردم نادان دريغ نمى‌ورزيد. در موسم حج كه تا حدودى محدوديّت تبليغاتى رفع مى‌شد در نقاط پرجمعيّت مانند بازارهاى «عُكاظ»، «الْمَجَنَّه» و «ذُوالْمَجاز» و مكّه و مِنى‌ و عرفات، مى‌ايستاد و حاجيان به ويژه سران قبايل را به آيين توحيد دعوت مى‌كرد.

در سال يازدهم بعثت، در عقبه، «منى‌» با گروهى از مردم «يثرب» از قبيله «خزرج» ديدار كرد و آنان را به اسلام فرا خواند.

خزرجيان از يهوديان يثرب شنيده بودند كه به زودى پيامبرى در اين سرزمين برانگيخته مى‌شود. از اين رو، پس از ديدن چهره ملكوتى پيامبر (ص) و شنيدن آيات آسمانى او، به يكديگر گفتند:

«به خدا سوگند، اين همان پيامبرى است كه يهوديان ما را به بعثت او نويد


[1] . كامل ابن اثير، ج 2، ص 93

[2] . اقتباس از: الصحيح من سيرة النبى (ص)، ج 2، ص 169-170

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست